کرونا و تعطیلی ۱۹ ماهه مدارس یکی از چالشهای مهم آموزشی فرا روی معلمان، دانش آموزان و کل دست اندرکاران تعلیم و تربیتی در کشور محسوب می شود، البته به امید آنکه این چالش بیش از این طول نکشد و مهرماه ۱۴۰۰ آغازی دوباره برای ادامه روند آموزش و پروش باشد.
تجارب یادگیری از ترکیب محتوا، فرآیند و جو اجتماعی شکل می گیرند و معلمان با همکاری دانش آموزان به خلق فرصت هایی برای کشف و ساخت حوزه های مهم دانش، و ایجاد ابزارهای قدرتمند یادگیری و زیستن در شرایط اجتماعی مطابق با شأن انسان می پردازند. بی شک انقطاع فاصله زمانی دوران کرونا، اختلال عظیمی در این مقوله مهم آموزشی ایجاد نموده است و چالشی بزرگ برای کنش گران دستگاه تعلیم و تربیت محسوب می شود.
واقعیت این است که روش تدریس حاکم بر آموزش و پرورش در ایران، روش سنتی “گچ و حرف” و ” تمرین و حفظ کردن ” بوده و این رویکرد استیلای خود را بر اندوخته ( الگوهای تدریس) بیشتر معلمان حفظ کرده و طبعا اکثر نقدهای وارده به تعلیم و تربیت نیز چنین رنگ و بویی دارند. این روش ها به هیچ روی پاسخگوی نیل به اهداف مدارس امروز نیست. تحقیقات آموزشی گسترده نشان می دهند که استفاده از ترکیب سخنرانی و حفظ کردن را باید عامل عدم موفقیت یک سوم از دانش آموزان دوره متوسطه دانست، شکست و ناکامی این روش برای دوران پسا کرونا ملموس تر خواهد بود.
با انتخاب الگوهای مناسب تدریس، می توان محتوا را به جای جزئی به مفهوم کلی، فرآیند را به جای پذیرش انفعالی به کاوش سازنده، و جو اجتماعی را به جای محدود کننده بودن به شکل گسترش یابنده مبدل کرد. گزینش الگوهای تدریس متنوع و نیز کوشش برای توسعه آن از طریق ایجاد الگوهای جدید و مطالعه الگوهایی که دیگران ابداع کرده اند، می توانند مرحمی بر این زخم ۱۹ ماهه دروان کرونایی آموزش و پرورش باشد.
ما در میان جمعی از انسانها به یادگیری می پردازیم، همایشی از کودکان و بزرگسالان، که به منظور یادگیری شکل گرفته است، حقیقت این تجمع بیش از مکان این تجمع که معمولا مدرسه نامیده می شود، حائز اهمیت است و این نکته را می توان از ارتباط الکترونیکی آسان بین افراد به وضوح دریافت. اینکه ما به سهولت هر چه تمام تر می توانیم با استفاده از رسانه ها با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم، حکایت از آن دارد که با وجود بعد فیزیکی می توانیم در کنار یکدیگر باشیم، اما ساختمان آشنای مدرسه اهمیت فراوانی دارد، چرا که در درون آن تشریک مساعی با جامعه پیرامون، کارکنان و دانش آموزان چنان جو اجتماعی را تولید می کنند که انرژی متمرکز بر تعلیم و تربیت و محتوا و فرآیند تعلیم و تربیت را تحت تأثیر قرار می دهد، به شرط اینکه مجهز به الگوهای تدریس متنوع باشد.
امروزه ما قادریم از انواع الگوهای تدریس برای طراحی اجتماعی و برنامه درسی مدارس بهرهمند شویم، به گونه ای که به پرورش استقلال، کاوشگری قاعدهمند، همکاری و تعاون، تکوین ارزشهای اجتماعی و عزت نفس منجر شود. از آنجا که جو اجتماعی پديده ای فوقالعاده قدرتمند و حائز اهمیت است، طراحی آن را نباید به شانس و تصادف واگذار کرد.
فرض الگوهای تدریس کارآمدتر بر این است که از سازماندهی کل کلاس به عنوان یک گروه می توان برای تحقق اهداف مشترک یادگیری سود جست، و در درون این سازماندهی می توان به راحتی سازوکارهایی را برای توجه به تفاوتهای فردی دانش آموزان پیش بینی کرد. بنابراین خلق چنین موقعیتهایی متکی بر یک چشم انداز تعلیم و تربیتی است که در طرح کلی آن کل کلاس، گروههای کوچک و کار انفرادی هر یک جایگاه خاص خود را داشته باشند. در چنین کلاسهایی، به طور مستقیم به دانش آموزان الگوهایی آموزش داده می شود که از آنها می توان برای یادگیری به عنوان عضوی از جامعه کوچک کلاس، یادگیری به عنوان عضوی از یک گروه کوچک مشارکتی و یادگیری به صورت انفرادی استفاده کرد.