علل دشمنی امریکا با ایران

در بررسی  این موضوع به طور عمده با سه دیدگاه یا رویکرد  مواجه هستیم ،دیدگاه اول همه ی علت ها را متوجه ایران می کند و ستیزه جویی ایران را علت دشمنی آمریکا با ایران معرفی می کند ، این دسته که عموما داخلی ها را شامل هستند  و در نوع خود طیف های مختلفی را شامل می شوند ، طیف هایی از ایرانی های فرای  قبل ، حین و بعد از انقلاب را  در بر می گیرند که مسائل دم دستی و سطحی مانند شعار های مرگ بر آمریکا ودیپلماسی عمومی رادیکال و این طور چیز ها را عامل دشمنی آمریکا قلمداد می کنند ، طیف دیگری که در داخل کشورند و برخی از آن ها از قضا دستی در حکومت و سیاست دارند یک گام پیش گذاشته وبا مخلوط کردن این مقوله ریشه ای و عمیق با  رقابت های سیاسی ، رفتارها و گفتار های دولت قبل موضوعاتی مانند کاغذ پاره خواندن قطعنامه ها و هولو کاست و دیپلماسی عمومی و تهاجمی آن را عامل دشمنی آمریکا با ایران معرفی کرده و در کل خواسته یا نا خواسته  آمریکا را بی تقصیر و محق جلوه می دهند ،  رویکرد دوم  این دشمنی را  در باب افتعال صرف می کنند و قضیه را طرفینی کرده، سعی می کنند  هر دو طرف  را در این مسئله مقصر نشان دهند ، این دسته موضوعاتی مانند لانه جاسوسی و گرونگان گیری و سیاست های منطقه ای  ، مواضع ایران در قبال رژیم صهیونیستی و انعطاف ناپذیری را از سوی ایران  عامل دشمنی  آمریکا با ایران معرفی می کنند واز سوی دیگر دخالت های آمریکا در مسائل داخلی ایران وکودتای بیست هشت مرداد و ساقط کردن دولت ملی مصدق و قضایایی از این دست را عامل بی اعتمادی و نهایتا دشمنی ایران با آمریکا معرفی می کنند ،این دسته با این تحلیل  تلقی شان این است که اگر کاری کنند که مثلا آمریکایی ها از رفتارشان در داستان کودتای 28 مرداد و ایرانی ها از داستان گروگانگیری عذر خواهی کنند و برائت بجویند   این دشمنی فیصله پیدا می کند ،  می شود از یک زاویه  سیاست خارجی دولت خاتمی را تبلوراین نگاه معرفی کرد ، در آن دوره  آقای خاتمی  شعار گفتگوی تمدن ها را  پیش کشید وگروهی از همفکران خود  که از قضا  در اشغال سفارت آمریکا  نیزنقش فعالی داشتند را وادار به عذر خواهی و پوزش طلبی کرد و باقی ماجرا ها … ولی مسئله تمام نشد و اتفاقا در همان دوران  پرونده ی هسته ای را باز کردند و باقی ماجرا ها .

قبل از پرداختن به دیدگاه سوم لازم می بینم به یک نکته ای اشاره بکنم و آن اینکه موضوعات مورد توجه دسته اول در اون ور آب و نزد خود آمریکایی ها   مورد توجه نیست و تقریبا هیچ یک از استراتزیستها و تحلیل گران سیاسی  دارای وزن آمریکا یی به این موضوعات نمی پردازند و در واقع سطح خود را  با طرح این قبیل موضوعات پایین نمی آورند ، هنری کسینجر یکی از قابل اعتنا و مطرح ترین تئورسین های  سیاسی آمریکا در اشاره به  احمدی نژاد به سراغ هیچکدام از موضوعاتی که در داخل نقل مجالس است نمی رود ، او یک راست می رود به سراغ اشارات او به امام عصر (عج) و می رود به سراغ مهدویت و احمدی نژاد را از زاویه اشارات او به منجی و اینکه او جهان افسرده و پراز  ظلم و جور را با عدالت آکنده خواهد کرد تحلیل می کند ،

در رابطه با دیگاه تفاعلی هم باید گفت که  این دیدگاه دقیق و محققانه نیست ، حقیقت ماجرا به گونه ی دیگری است  و واقعیت متن  تاریخ  باب تفاعل را تایید نمی کند ، واقعیت این است که ایران بعد از انقلاب هیچ کاری به آمریکا و دیگران نداشت ودر صدد پاسخ دادن به  بدی های چند دهه گذشته ی  آمریکا نیز  نبود ،سفارت آمریکا دایر بود ودیپلمات های آمریکا یی در تهران زندگی خودشان را داشتند ونخست وزیروقت  ایران  برای بیان احساسات مردم ایران به آمریکا واژه دلخوری  را به کار می برد ودر گفت گو با رسانه های غربی و آمریایی  می گفت ایرانی ها به خاطر رفتارهای  دولت های آمریکا از آمریکا دلخورند ، توجه می فرمایند که واژه ها بار معنایی خاص خودشان را دارند ، با  همه ی  این ها این  آمریکا بود که به جای عذر خواهی از گذشته خود یا لا اقل سکوت و سر به زیر انداختن از همان اول شاخ و شانه کشید ، کنکره آمریکا قطنامه ی محکومیت صادر کرد ، قومیت های مختلف را تحریک و در صد تجزیه ایران بر آمد و در نهایت به عنوان  دهن کجی به انقلابیون ایران ،  محمد رضای پهلوی را پناه داد ، حالا اینکه برخی در داخل ایران می خواهند کارتر رئیس جمهور آمریکا را بی تقصیر نشان دهند و این ماجرا را به راکفلر و دیگران نسبت دهند  اصل ماجرا را تغییر نمی دهد  ، حقیقت این است که   اشغال سفارت آمریکا واکنشی بود در برابر رفتار های یک ساله بعد از پیروزی انقلاب  ، اینکه عده ای  به غفلت یا به عمد سعی می کنند این حادثه را به  تهاجم از سوی ایران تعبیر کنند  حد اقل غیر دقیق و غیر کارشناسی سخن می گویند .

اما رویکرد سوم که دقیق ترین رویکرد در تحلیل  مسائل بین آمریکا و ایران است عبارت است از دشمنی آمریکا با ایران بعد از انقلاب ،  دشمنی یک طرفه ، دشمنی یک طرفه ای که در طول چهل سال   پیوسته ادامه داشته است ، این حرف ادعا ی صرف است یا مستندی دارد ؟مستند این حرف چیست  ؟ مستند این حرف  سخنان خود آمریکایی ها است ،مستند این حرف سخن کسینجر موثرترین شخصیت تاثیر گذار بر سیاست آمریکا است ، او می گوید “سقوط شاه بزرکترین شکست آمریکا بعد ازجنگ جهانی دوم است ”  این سخن چه معنی دارد ؟طرف دیگر  این شکست تاریخی کیست؟  این  چه پدیده ای است که قدرتی مثل آمریکا  که در جهان ادعای فرعونی دارد را این چنین شکست داده است ؟ جواب روشن است ، انقلاب اسلامی ، انقلاب اسلامی را کی ها خلق کردند ؟ ملت ایران ، همه ی ملت یا بخشی از آن ؟ تک تک مردم ایران ، تاکید می کنم تک تک مردم ایران ، تک تک مردم ایران به پا خاستند و شاه را از اریکه قدرت به زیر کشیدند و  انقلاب  اسلامی را آفریدند ، به تعبیر کسینجر همه ی مردم ایران   در چشاندن طعم تلخ این شکست تارخی به آمریکا دست دارند ، در واقع از منظر آمریکا یی  ها همه ی مردم ایران  دست بدست هم داده شاه را بیرون کرده و انقلاب اسلامی را خلق کرده و  آمریکا را شکست داده اند ،با اندکی تعمق می شود به علت العلل دشمنی آمریکا با ایران بعد از انقلاب یا به تعبیر برخی از آن ها با  ایران خمینی پی  برد ، آشکار است که علت اصلی دشمنی آمریکا با  ایران به تصریح خود آن ها  خود انقلاب ونفس انقلاب اسلامی  است ، عجیب این که علی رغم  تصریح آدمی مثل کسینجر به این معنی برخی خود را به زحمت می اندازند و به آب و آتش می زنند تا علت های سطحی و بعضا سخیف برای این دشمنی بیان کنند ،بخش جالب ماجرا تعمق  در چگونگی این ارتباط است ، این که مردمی در این گوشه جهان با اتفاق  به پا خاسته و نظام سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی خویش را تغییر داده اند چه ربطی به شکست آمریکا دارد ؟ آن هم شکست تاریخی ،به نظر می رسد کاسه ای زیر نیم کاسه است ،  معلوم می شود ایران دوره پهلوی بد جوری زیر زبانشان مزه کرده بوده است بیش از آنکه حتی  به تصورما ها بیاید ، این است که از دست دادن آن را به بزرگترین  شکست بعد از جنگ جهانی اول تعبیر می کنند ،معلوم می شود درد  بریدن از نیستان یعنی ایران دوره پهلوی بد جوری آزارشان می دهد و از این درد مرتب به خود می پیچیند و شوق وصل مجدد و خرامیدن در این نیستان دلچسب حسابی هوش حواس از سرشان ربوده  است ، این  است اسرار ماجرا های این در و آن در زدنشان در این چهل سال ،  اما چون تفرعن  هوش و حواس شان را مختل نموده است ، شکست های پی در پی را تجربه کرده و می کنند، شکست هایی که به نوبه خود دردناک تر از شکست آغازین  و دومین علت دشمنی آمریکا با ایران است ، در تبیین این نکته ناگزیرم به هنری کسنجربر گردم ، او در تحلیل اوضاع خاورمیانه در زمان اوج داعش می گوید با ذکر این نکته که  ” اگر قلمرو داعش با دست نیرو های مورد حمایت ایران به تصرف در آید یک کمربند ارضی از تهران تا بیروت ایجاد می شود که نشان دهنده ی ظهور امپراطوری ایران خواهد بود ” وی این سخنان را قبل از اینکه پرونده داعش به دست سردار سلیمانی بسته شود بر زبان آ ورده  وبه سیاستمداران آمریکایی و غربی  از جهت  احتمال وقوع این حادثه  که پیامد آن ظهور امپراطوری ایران است هشدار می دهد ، اتفاقی  که علی رغم پیش بینی و هشدار امثال کسینجر به عواقب آن ،  اتفاق افتاد ، البته آن  ها اصطلاح امپراطوری ایران را با شیطنت به کار می برند و قصدشان از استخدام این واژگان ایجاد سوء ظن در  ملت ها و کشور های اطراف ایران است ، امری  که بعد ها  و بعد از اینکه شرق مدیترانه را  از دست دادند  با پروژه ای تقابل عرب و عجم  در ایران و عراق تعقیب کردند  ، راهبرد نخ نمایی که ملت های  هر دو سو با سردی از کنارآن  گذشتند ، این است که حرف های جدید تری می زنند البته این بار در جهت اصلاح راهبر دهای معیوب خود این سخنان را بر زبان می آورند کسینجر  می گوید”  در خاور میانه معاصر نظم وستفالیا یی در حال قربانی شدن است ، در خاور میانه معاصر دشمن دشمن شما احتمالا دشمن شما است ، حرفی که چند روز پیش مکرون با اعلام پایان هژمونی غرب با ادبیات دیگری آن را بر زبان آورد  ظاهر سخن کسینجرداعش را نشانه می رود اما مسئله عمیق تر از این است ، اگر این سخن  کسینجر را در کنار  اسناد ویکی لیکس که در آن از هشدار  سران رژیم صهیونستی به آمریکا در موضوع تجهیز رژیم های به اصطلاح میانه روی عرب مانند عربستان و دیگران پرده برداری کرده ، قرار بدهیم معلوم می شود داستان عمیق تر از امثال داعش است ، ویکی لیکس  در ادامه این مطلب می آورد ” در طول ملاقات های متعددی که از سوی معاون تحقیقات وزارت دفاع  اسرائیل ، اطلاعاتی در زمینه عربستان ، مصر و لبنان داده شد که این فرضیه را پشتیبانی می کرد ” منظورشان ازفرضیه ، مقوله خطراتی است که   تجهیز بیش از حد عربستان و امثال اوبرای  اسرائیل دارد ، این سخنان به وضوح نشان می دهد که آن ها از اینکه این امکانات در آینده به دست انقلابیون حجاز بر علیه اسرائیل به کار گرفته شود نگرانند ، موضوعی که مقام معظم رهبری در رابطه با تجهیز عربستان به سلاح هسته ای گذرا بدان اشاره فرمودند ،  خلاصه کلام اینکه شدت  دشمنی آمریکایی ها   با ایران روی هوش  حواسشان تاثیرمنفی  گذاشته و آن ها را وادار به اقداماتی کرده است که نه تنها نتوانسته اند  ایران را به دوره پهلوی بر گردانند بلکه به قول خودشان به ظهور امپراطوری ایران مدد رسانده اند ، آن ها در جای جای  سخنان خود به هوشمندی مقام معظم رهبری اشاره می کنند و از اینکه در مواقف مختلف از ایشان  رو دستی خورده اند تاسف می خورند ، اذعان دارند که در داستان حذف صدام از ایران رو دستی خوردند و در طالبان نیز همینطور ، اذعان دارند که  هر دو پروژه به نفع  ایران رقم خورده است ،  اذعان دارند این اقدامات ایران را در بهترین موقعیت تاریخی خود قرار داده است ، ایرانی که در طول تاریخ همواره از  مرزهای غربی تهدید می شد ، نزاع های مستمر صفویان با عثمانی و خیلی پیشتر ها درگیری های  ایران با رومیان وآخرین آن  حمله صدام از مرزهای غربی موید این حقیقت است ، امروز در غرب سرزمین خود  از جنوب تا شمال  ازامنیت پایدار برخوردار بوده  و تهدید های تاریخی را به فرصت  تبدیل کرده  است ، آن ها از حقیقت  مظطرب و  عصبانی اند  وآن را نشانه ای از ظهور امپراطوری ایران می دانند ، واقعیت  این است که داعش را برای جلوگیری و یا به تاخیر انداختن این حقیقت بوجود آورده بودند امری که اتفاقا تحقق آن را تسریع وماهیت آن را عمق بخشید .

تبریز -فیروز رضایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *