از مقامات دولت بایدن و تحلیلگران دلسوز از آنچه که آنها به عنوان شکاف بزرگ بین احساسات منفی عمومی در مورد اقتصاد و عملکرد واقعی آن می بینند گیج شده اند. آنها نمیدانند چرا ابراکثریتها وضعیت اقتصاد را «فقط منصفانه» یا «ضعیف» ارزیابی میکنند و به رئیسجمهور سابق ترامپ بیش از رئیسجمهور بایدن برای مدیریت اقتصاد در چهار سال آینده اعتماد دارند. به هر حال، حامیان بایدن به درستی اصرار دارند، رشد تولید ناخالص داخلی در سه سال اول بایدن به طور متوسط سالانه 3.4 درصد بوده است، در حالی که این رشد برای ترامپ 2.7 درصد بوده است. بین ژانویه 2021 و ژانویه 2024، اشتغال بیش از 11 میلیون نفر افزایش یافت، بیکاری چهار میلیون نفر کاهش یافت و نرخ بیکاری از 6.3٪ به 3.7٪ کاهش یافت. در واقع، بیکاری برای دو سال کامل زیر چهار درصد باقی مانده است که طولانی ترین بیکاری در تاریخ است. در سه سال اول بایدن شاهد ایجاد 791000 شغل در بخش تولید بود که تقریباً دو برابر این تعداد در سه سال اول ترامپ بود و بیکاری سیاه پوستان به پایین ترین سطح تاریخی 4.8 درصد رسید.
در مواجهه با گسست بین این چهره ها و افکار عمومی، اقتصاددانان و دانشمندان علوم سیاسی چندین فرضیه را برای توضیح این شکاف بررسی کرده اند. شواهد کم اما غیرقطعی وجود دارد که از ارتباط بین ارزیابی ضعیف اقتصاد فعلی و متغیرهایی مانند نابرابری اقتصادی، ظهور تئوریهای توطئه، ناامنی اقتصادی و انتظارات منفی در مورد آینده اقتصادی حمایت میکند.
دو توضیح بالقوه دیگر برای شکاف امیدوارکنندهتر هستند. نخست، بن هریس و آرون سوجورنر، محققین بروکینگز، افزایش پوشش خبری منفی از اقتصاد را که برای شرایط زیربنایی تصحیح شده است، از سال 2018 ثبت کردهاند، و آنها به مجموعه رو به رشدی از ادبیات اشاره میکنند که ارتباطی بین لحن پوشش خبری و اقدامات مصرفکننده پیدا میکند. احساسات. با این حال، آنها اذعان میکنند که جهت علیت کاملاً مشخص نیست: آنها میپرسند: «آیا مصرفکنندگان به دلیل اخبار نسبت به اقتصاد منفیتر هستند یا اخباری که داستانهای منفی بیشتری را گزارش میکنند با باورهای مصرفکنندگان مطابقت دارد؟» آنها که تصویر را پیچیده تر می کنند، خاطرنشان می کنند که شکاف بین گزارش های خبری و شرایط اقتصادی در ماه های اخیر بسته شده است. در حالی که به نظر می رسد احتمالاً پوشش خبری تا حدی بر احساسات اقتصادی تأثیر می گذارد، اندازه این تأثیر بدون تحقیقات اضافی دشوار است
دوم توضیح امیدوارکننده تر به نظر می رسد. دیوید بردی، جان فرجون و برت پارکر در مقالهای توسط تیمی برجسته از دانشمندان علوم سیاسی، تأثیر حزبگرایی را بر ارزیابیهای رایدهندگان از اقتصاد بررسی میکنند. در کمال تعجب، آنها متوجه شدند که وابستگی های حزبی بر ادراکات اقتصادی تأثیر می گذارد. مهمتر از آن، آنها دریافتند که تأثیر حزبگرایی بر نگرشهای اقتصادی از سال 2001، مطابق با تشدید قطبیسازی حزبی در این دوره، دو برابر شده است. آنها همچنین «هیچ مدرکی» پیدا نمیکنند که نشان دهد جمهوریخواهان نسبت به دموکراتها نسبت به شکاف فزاینده در برداشتهای اقتصادی مسئول هستند (یا برعکس).
این بدان معنا نیست که احساسات اقتصادی به طور کامل توسط وابستگی های سیاسی هدایت می شود. اگرچه تأثیر وابستگی به طور قابل توجهی افزایش یافته است، و دقت مدلهای اقتصادی رفتار رأیگیری را کاهش داده است، مدلهایی که از متغیرهای اقتصادی و نیز سیاسی استفاده میکنند، پیشبینیکنندههای بهتری نسبت به مدلهایی هستند که فقط سیاست را در نظر میگیرند.
این ما را به سؤال اولیه باز می گرداند – شکاف آشکار بین شرایط اقتصادی و نگرش های عمومی. من میخواهم یک فرضیه مخالف ارائه کنم: این شکاف زمانی از بین میرود که برداشت رأیدهندگان از مهمترین چیز در مورد اقتصاد در نظر گرفته شود. نظرسنجیهای متعدد نشان دادهاند که رایدهندگان تورم را بهعنوان مهمترین شاخص وضعیت اقتصاد در نظر میگیرند و احتمال بیشتری دارد که تورم را بهعنوان سطح قیمتها (بالا یا پایین) تعریف کنند تا سرعت افزایش قیمتها (سریع یا سریع). آهسته. تدریجی). قیمت ها در طول سه سال اول ریاست جمهوری بایدن 18 درصد افزایش یافته است، در حالی که در سه سال اول ترامپ 6.2 درصد افزایش یافته است . رای دهندگان متوجه تفاوت می شوند و برای آنها مهم
به کالاها و خدمات خاصی نگاه می کنیم چرا اهمیت دارد مشخص می شود . از ژانویه سال 2021، اجاره بها 19.5٪ افزایش یافته است. خودروهای فرسوده، کامیون ها و گوشت 20 درصد؛ رستوران ها و مواد غذایی 21 درصد؛ نرخ بلیط هواپیما 23.5 درصد؛ برق 28 درصد؛ گاز 34.6 درصد؛ تخم مرغ 37.4٪؛ و بیمه خودرو 44 درصد.
آیا این غیرمنطقی است که رای دهندگان در ارزیابی شرایط اقتصادی به تورم وزن بیشتری نسبت به بیکاری بدهند؟ نه لزوما، به چند دلیل. اول، تورم منجر به نرخ بهره بالاتر، افزایش هزینه وام مسکن، وام خودرو، و بدهی کارت اعتباری می شود. یک مقاله جدید مهم نشان می دهد که گنجاندن نرخ بهره در هزینه زندگی به طور چشمگیری شکاف بین احساسات مصرف کننده و شرایط اقتصادی را کاهش می دهد.
دوم، تورم تأثیر افزایش دستمزدهای اسمی را کاهش می دهد – و می تواند آن را نفی کند. در طول سه سال اول بایدن، میانگین دستمزد کارگران غیر نظارتی 15.4 درصد افزایش یافت، اما افزایش 18 درصدی قیمت ها منجر به کاهش 2.6 درصدی در قدرت خرید شد. در مقابل، دستمزدها در طول سه سال اول ترامپ 9.3 درصد افزایش یافت که منجر به افزایش 3.1 درصدی در قدرت خرید شد. به طور مشابه، متوسط درآمد خانوارها، اصلاح شده بر اساس تورم، در طول سه سال اول ترامپ 10.5 درصد افزایش یافت. (افزایش برای خانوارهای اسپانیایی تبار حتی بیشتر بود – 11.7٪ – که ممکن است به توضیح تغییر آشکار این خانوارها به سمت ترامپ کمک کند.) اگرچه اداره سرشماری هنوز در مورد درآمد خانوارها برای سال 2023 گزارشی ارائه نکرده است، اما گزارش های مربوط به دو سال اول ریاست جمهوری بایدن -2021 و 2022 – کاهش 2.3٪ را نشان می دهد.
سوم، کمتر ملموس اما نه لزوماً کمتر، شواهدی از دورههای قبلی در ایالات متحده و جاهای دیگر وجود دارد که نشان میدهد تورم معنایی نمادین دارد، یعنی احساس گستردهتری از دست دادن کنترل. در یک نظرسنجی Economist/YouGov که در اوایل فوریه منتشر شد، تنها 17 درصد از پاسخ دهندگان احساس کردند که این روزها اوضاع در کشور “تحت کنترل” است، در حالی که 66٪ گفتند که “خارج از کنترل است
نهایت، بر خلاف بیکاری، تورم مستقیماً بر همه تأثیر می گذارد. نه تنها دستمزدها و درآمدها، بلکه ارزش صندوق های پس انداز و بازنشستگی را نیز از بین می برد. این امر به خانوارهای کم درآمد و طبقه کارگر ضربه می زند، که نزدیک به حاشیه زندگی می کنند و باید سهم بیشتری از درآمد خود را به کارهای اولیه – اجاره، غذا، برق، و حمل و نقل – اختصاص دهند.
مدافعان سوابق اقتصادی دولت بایدن – به درستی – خاطرنشان می کنند که دوره افزایش قیمت بیش از دستمزدها در بهار 2023 به پایان رسید و سال گذشته شاهد افزایش قابل توجهی در درآمدهای واقعی بوده است. اما تاریخ نشان میدهد که تصورات اقتصادی از تغییرات در شرایط اقتصادی بسیار عقب است. به عنوان مثال، رکود اقتصادی که در ژوئیه 1990 در دوران ریاست جمهوری جورج اچ دبلیو بوش آغاز شد، رسماً در بهار 1991 پایان یافت، اما بیل کلینتون با این وجود، 18 ماه بعد، در پاییز 1992، با موفقیت در برابر رکورد اقتصادی بوش رقابت کرد. حتی اگر نرخ تورم باشد. در حالی که دستمزدها و درآمدها افزایش می یابد، همچنان کاهش می یابد، رئیس جمهور بایدن در رقابتی با زمان است تا احساسات اقتصادی رأی دهندگان تا روز انتخابات به نفع او تغییر کند. پوشش خبری مطلوبتر ممکن است کمک کند، اما اختلافات حزبی عمیق ممکن است تأثیر انتخاباتی بهبودهای اقتصادی را خنثی کند، همانطور که از آغاز قرن بیست و یکم به طور فزایندهای رخ داده است