رسانه معلم گزارش به نقل از خبرگزاری فارس، محمود فرشیدی وزیر اسبق آموزش و پرورش و دبیرکل کانون تربیت اسلامی در یادداشتی نوشت: هجوم نرم به فرهنگ یک ملت، پیچیدهترین و در عین حال مخفیانهترین و نامحسوسترین حرکتی است که برای هویتزدایی آن ملت انجام میگیرد. روشن است که این نفوذ و حمله، کودکان و نوجوانان را در اولویت قرار میدهد، چرا که آنان به دلیل سنّ و سالشان آشنایی کمتری با پیشینه فرهنگی ملت خویش دارند و این یعنی مناسب ترین مکان حمله به آموزش و پرورش است.در کشور ما پیش از انقلاب اسلامی، تعلیم و تربیت غربی از دوران قاجار به تدریج وارد شد و در دوران پهلوی مورد استقبال حکومت قرار گرفت، چندان که مستشاران آمریکایی طراح برنامهریزی ها شدند و انتشار کتب درسی به انتشارات انگلیس و آمریکایی سپرده شد و بسیاری از وابستگان فکری به غرب و فراماسونرها و اعضای سیا، زمام مدیریت این وزارتخانه را در دست گرفتند و شد آنچه نباید میشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به همت معلمان انقلابی شهیدان رجایی و باهنر ، تحولاتی در تربیت معلم و امور پرورشی و برنامههای دیگر به اجرا در آمد اما با گذشت زمان و خلأ تدریجی نیروهای انقلابی، برخی شیفتگان تربیت غربی فرصت را مغتنم دانستند و به دلیل آنکه با تعلیم و تربیت اسلامی آشنایی چندانی نداشتند و یا به آن باور نداشتند، آموختههای خویش را با طراحیهای جذاب در آموزش و پرورش به اجرا درآوردند.نکته مهمی که باید یادآوری شود آن است که اصحاب تربیت غربی چه بسا در سلوک شخصی تعبد به مراعات دستورات دینی باشند و حتی چه بسا بعضا سوء نیتی هم در کارشان نباشد، اما مهم این است که در مسیر حریفان فعالیت میکنند که سرانجامش به تحقق اهداف آینده میانجامد.
جای تعجب و شگفتی است که تا کنون هیچ گونه ارزیابی و تحلیلی از پیامدهای آن برنامهها انجام نگرفته است و اگر چه برخی از آنها با شکست مواجه و تعطیل شده است، اما از آنجا که اصحاب آن فکر همچنان مجدّانه در پی حضور و نفوذ در عرصه تعلیم و تربیت هستند، ضرورت دارد، ارزیابی از نتایج برنامههای گذشتهشان به عمل آید و همچنین ردّ پای نفوذ آنان در شرایط کنونی شناسایی گردد
.شاهد این حضور و فعاليت مستمر در تعلیم و تربیت اما با طعم بیگانه، آن است که همچنان سند تحول بنیادین که توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی قانونی شد و رسمیت یافته و بارها مورد تأکید مقام معظم رهبری قرار گرفته ، نه تنها در مصاحبهها و مقالات آنان به هیچ وجه مورد استناد قرار نمیگیرد، بلکه بعضا استهزاء هم میشود و آنان با تشکیل حلقهها و محافلی در پی طرحها و ایدههایی غیر هستند و هر گونه اقدام مثبت در راستای سند تحول یا گشایش در رفاه معلمان نظیر رتبهبندی را با سیاه نمایی محکوم میکند تا از این طریق معلمان جوان را جذب نمایند و شاید بار دیگر فرصتی برای سیطره، تربیت غربی و اجرای برنامههای هویت ستیزانهشان فراهم گردد.در اینجا به دو نمونه از برنامههایی که تاثیرات هویت ستیزانه داشته است باید اشاره کرد:
۱- انحلال تدریجی تربیت معلمها، علیرغم تاکیدات امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و علیرغم دستاوردهای چشمگیری که فارغالتحصیلان تربیت معلم در شکوفایی تربیتی نسل آینده داشتند، نتیجه این انحلال تدریجی کمبود صد ها هزار معلم، در سالیان اخیر می باشد.البته استدلال عوامل انحلال این بود که چون تربیت معلم نیازمند تامین بودجه است باید از فارغ التحصیلان دانشگاهها استفاده کرد، حال آنکه … تقریبا در هیچ دانشگاهی «معلم» به معنای پیشوای تعلیم و تربیت آموزش نمیبیند. ۲- انحلال معاونت پرورشی که از دستاوردهای شهیدان رجایی و باهنر بود. دستاوردهای فراوانی در زمینه رشد استعدادهای نسل آینده. باز هم علیرغم تأکید مقام معظم رهبری که نگاهی جامع به پرورش دارند
. استدلال آقایان این بود که معلم باید هر دو وظیفه آموزش و پرورش را برعهده بگیرد . این کلام اگر چه به ظاهر قابل تأمل است اما در عمل، معلم با توجه به محدویت زمانی و کثرت مشغله، فرصتی برای فعالیتهای فوق برنامه و خارج از ساعات درسی پیدا نمیکند و در نتیجه با انحلال پرورشی، عملا فعالیتهای آن تقریبا متوقف شد و البته نمیتوان پیامد این خلأ فعالیتها را در پیدایش برخی ناهنجاریهای خیابانی سالهای اخیر بیتأثیر دانست. چنانکه اشاره شد آنچه موجب نگرانی است، تکرار تاریخ و اصرار جریان غربگرا بر ادامه نفوذ در آموزش و پرورش و اجرای برنامههای خود می باشد.
به عنوان نمونه باید به حضور افراد وفادار به سند ۲۰۳۰ و تدوین و تدوین کنندگان برنامه اجرایی آن در شورای عالی آموزش و پرورش و سازمان پژوهش اشاره کرد، چرا که تجربه ثابت کرده است آنان هر بار که طرحهایشان نظیر ۲۰۳۰ یا پیشاهنگی و امثال آن با هوشیاری نیروهای انقلابی با شکست مواجه میشود، از زاویهای دیگر نفوذ میکنند. از آخرین آنها میتوان به طرح «توسعه مشارکت» مردم و خیّرین و مؤسسات عام المنفعه در آموزش و پرورش اشاره کرد که به نظر میرسد بار دیگر بنا دارد علیرغم مخالفتهای صریح مقام معظم رهبری با برونسپاری و واگذاری آموزش و پرورش، چوب حراج به آموزش و پرورش بزند و اعتبارات آن را واگذار نماید