آموزش وپرورش وابر چالشی با نام کمبود معلم

آموزش و پرورش و ابر چالشی با نام کمبود معلم
 
اکنون آموزش و پرورش علاوه بر مشکلات پیشین خود ازجمله محدودیت منابع مالی ،برون سپاری مدارس دولتی ،به خدمت گرفتن معلمان خرید خدمات آموزشی با کمترین دستمزد،فرسودگی بیش از 30 درصد از مدارس و منابع کالبدی،مطالبات بر زمین مانده معلمان ،حواله دادن رتبه بندی معلمان به آینده ای مبهم و نامعلوم ، به گرو سپاری یا حتی به حراج گذاشتن داراییهای سرمایه ای خود مانند اردوگاه باهنر ، حذف شدن ردیف اعتباری سرانه مدارس از صفحه روزگار ، به بن بست خوردن طرح خلق الساعه “معلم تمام وقت “،افزایش معنادار نسبت دانش آموز به کلاس ،بالارفتن ضریب اشتغال دبیران مرد در دروس متعدد به ویژه علوم پایه ،روز افزون شدن فراوانی مدارس دونوبته ، نبود رضایت شغلی در بین معلمان ، نگاه تردید آمیز و توام با یاس به توفیق وزیر تازه وارد، با دو چالش جدی نیز مواجه است یکی روند رو به رشد جمعیت دانش آموزی و رسیدن آمار دانش آموزان به مرز 15 میلیون نفر و دیگری کمبود شدید معلم ، که به نظر می رسد در همان آغاز کار ،حاجی میرزایی را حسابی کلافه و زمین گیر کرده است.
 
پرکردن جای خالی حداقل 108 هزار معلم آن هم با دستی تهی از منابع و تدبیر ،کار آسانی نیست.
رشد جمعیت دانش آموزی یا خالی شدن آموزش و پرورش از معلم ،یک حادثه غیر منتظره یا همان “غیر مترقبه” نیست که همچون سیل یا زلزله ،یک شبه حادث شده باشد که ستاد یا گعده دورهم نشین مدیریت بحران ، کاری از دستش برنیامده ، بناچار دست به دامان مردم شود.
 
ریشه این اتفاق هولناک را باید در تفکری جستجو کرد که شش سال قبل در مجلس وقت ،آموزش و پرورش را به داشتن بیش از 350 هزار نیروی مازاد متهم ساخته ، اجازه داد تعادل وتوازن نیرو از هم پاشیده ، در نتیجه تراز نیروی انسانی در آموزش و پرورش به هم ریخته ،بشدت منفی شود.
 
با مشایعت سیل خروج معلمان بازنشسته ،

بسته شدن مبادی استخدام ،غره بودن به توسعه خصوصی سازی، امیدوار شدن به لشگری کم موونه و ارزان قیمت از معلمان خرید خدمات آموزشی ، دل سپردن به طرح معلم تمام وقت ، یا لابد دو یا سه نوبته کردن مدارس ،فعال و یا سکه کردن بازار مراکز آموزش از راه دور، تشکیل کلاس های شلوغ 40 نفره ،روانه ساختن مدیران و معاونان مدارس به اردوگاه تدریس اجباری و… امروز آموزش و پرورش کشور را در آستانه یک بحران جدی قرار داده است که کسی جلودار آن نیست.
 
کم نبودند کسانی که در طول شش سال گذشته مدام چنین روزی را به وزرای آموزش و پرورش گوشزد می کردند .
اما گوش شنوایی برای نیوشیدن وجود نداشت آنان با کتمان واقعیت ، وقتی دربرابر دوربین رسانه ها قرار می گرفتند با اکتفا به یک لبخند تلخ،فاتحانه تنها پاسخی که به خورد مردم می دادند این جمله بود که :”هیچ کلاسی بدون معلم نمانده است”.
امروز کار به جایی رسیده است که از فحوای کلام وزیر پیداست که حتی آموزش و پرورش از افزایش ناگهانی جمعیت لازم التعلیم خود غافلگیر شده است.
 
اما بایدبه دولتمردان آموزش و پرورش یادآور شد که “این هنوز از نتایج سحر است، باش تا صبح دولتت بدمد”!
عمق ماجرا بسی فراتر از آن است که اکنون بروز یافته است.
آموزش وپرورش در سال پایانی دولت دوازدهم یعنی 1400 با خروج بیش از 350 هزار معلم بازنشسته از خدمت ، با ابرچالشی با عنوان کمبود نیروی انسانی مواجه خواهد بود که حیات آموزش و پرورش ما را به مخاطره خواهد افکند.
 
جالب است بدانید اغلب این مصائب و مشکلات از جانب کسانی بر پیکره آموزش و پرورش کشور تحمیل شده است که داعیه استاد بودن در حوزه مدیریت بر منابع انسانی را با خود به یدک می کشند.
 
بیش از پنج سال ،دانشگاه فرهنگیانی که باید پر تلاش وفعال ظاهر می شد از نفس افتاده بود ،منتظر بود تا جناب سرپرست بر سر دوراهی تردید ،غزالی وار تصمیم بگیرد که اصلا آموزش و پرورش بایدمعلم تربیت کند یا خیر ؟ آیا می توان معلم را نیز در قالب بسته های حمایتی برجام گونه از فرنگ وارد کرد یاخیر ؟
آیا باید منتظر نشست تا حلقه بسته حاکمیتی آموزش و پرورش دولتی از هم گسسته شده ، تامین و تخصیص منابع با رویکردی رقابتی و تقاضا محور بین اغنیا توزیع شده ،مردم به شغل آبا و اجدای خود برگشته یا اصلا پیشه وران را از نعمت و موهبت سواد محروم کنیم؟
تا جناب سرپرست از خلسه پنج ساله در حوزه تصمیم گیری خارج شوند مرغ از قفس پریده ،آموزش و پرورش به این حال و روزی افتاد که به رای العین شاهد ان هستید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *