نوید و جمشید محمودی دو برادر اهل افغانستاناند که عموم مخاطبان آنها را با فیلم خوب «چند متر مکعب عشق» میشناسند. این دو برادر در تلویزیون با مجموعه «سایهبان» حضور یافتند و در سایهبان در مقایسه با ساخته جدیدشان «دلدار» موفقتر عمل کردند، زیرا به داستانی جدید و نو پرداختند و زبان قصه هم در بند کلیشهها گرفتار نشد بود، اما در دلدار بازهم شاهد روایت قصه عشق پولدار و فقیر به خستهکنندهترین شکل ممکن هستیم.
در سایهبان شاهد عشق یک پسر ثروتمند به دختر فقیری بودیم، اما در دلدار این وضعیت تغییر کرده و جای دختر و پسر عوض شده است. این اتفاق اصلاً جنبه نوآوری ندارد، اما عموماً داستان عاشقانه دو طبقه مختلف جامعه همیشه جذاب بوده است. به همین جهت سینما و تلویزیون هم نتوانستهاند از درامی که در این موضوع وجود دارد رها شوند، ولی در آثاری نظیر دلدار قصه جدا از تکراری بودن، جذابیتی نیز ندارد.
نکته جالب اینجاست که چرا چنین مجموعهای باید در ماه رمضان روی آنتن رود. آیا برای ایامی که مردم نیاز به آثاری با موضوعات دینی و اخلاقی دارند یک سریال اقتصادی جذاب است؟ در هر صورت اقتضای ماه رمضان این است که آثار مرتبطتری با حال و هوای این ایام روانه آنتن شوند.
درباره مفاهیمی که در دلدار به آن پرداخته شده باید به چند نکته مهم توجه کرد. ازدواج، اشتغال و انحراف از جمله مسائلی است که در این اثر مورد توجه قرار گرفته است. مشکلات مطرحشده هم بیشتر جوانان را مورد هجمه قرار داده، اما موضوع اصلی این است که راهکارهایی که این مجموعه برای رهایی از مشکلات ارائه میدهد چندان منطقی نیست و واکنشهای شخصیت اصلی قصه برای مخاطبان باورپذیر نیست. به همین جهت مخاطبان با آن ارتباط برقرار نمیکند. کارگردان در این سریال میتوانست با پرداختن به سبک زندگی اسلامی بسیاری از دشواریهای داستان را برطرف کند، اما این اتفاق در دلدار به شکل مطلوبی رخ نداده است.
کارگردان درباره انتخاب بازیگران این سریال دو ضعف آشکار دارد؛ ابتدا اینکه بازیگران این مجموعه، تکراری از آثار قبلی این دو فیلمسازند. محمدرضا غفاری، بهزاد فراهانی، علی اوسیوند، کمند امیرسلیمانی و رؤیا جاویدنیا بازیگرانی بودند که در سایهبان نیز حضور داشتند. جدا از این ضعف، نقشهای این بازیگران هم تا حدی شبیه اثر قبلی است. برای مثال محمدرضا غفاری همان نقش مثبتی را بازی میکند که در سایهبان شاهدش بودیم. این مسئله نشان میدهد که کارگردان درصدد است از موفقیت اثر قبلیاش استفاده کند و این اتفاق آسیب جدیدی برای دلدار است.
موضوع دیگری که درباره هنرمندان دلدار میتوان گفت چینش بد بازیگران است. برای اینکه یک اثر نمایشی بتواند مخاطبان را
جذب کند، بیش هر چیزی نیاز است تا کارگردان از هنرمندانی استفاده کند که حضورشان سبب جذب مخاطب شود، اما این اتفاق در دلدار رخ نداده و چینش نامأنوسی را در این اثر شاهدیم، حتی بازیگران جوانی که برای دلدار انتخاب شدهاند نیز به لحاظ کیفی نتوانستهاند بازی چندان مطلوبی ارائه دهند.
برادران محمودی در فیلم «چند متر مکعب عشق» تبحری منحصربهفرد از خود نشان دادند و در سایهبان هم تا حدودی توانستند توجه مخاطبانشان را جلب کنند، اما در دلدار انتظارات آن گونه که باید برآورده نشد، حتی در مسائل فنی مانند دکوپاژ و میزانسن هم اتفاق ویژهای رخ نداده است و حرکت دوربین مأنوس نیست، به حدی که در برخی سکانسها شاهد لرزشهای فراوان دوربین هستیم و البته تدوین این اثر خستهکننده است و ضربآهنگی کند دارد.
موسیقی این اثر بسیار سرد است، درصورتیکه آهنگسازی خوب میتواند یکی از نکات مثبت هر فیلم و سریالی باشد. فیلمنامه دلدار برای جذابیت یک سناریو بیش هر چیز نیاز به درامی قوی دارد، اما این درام در این اثر شکل نگرفته است. همچنین گرههای ایجاد شده به غیرقابلپیشبینی بودن مجموعه کمک نمیکند، چون اساس قصه به اندازهای باز و تکراری است که در هیچ شرایطی اتفاق ویژهای در آن رخ نمیدهد.
درباره جذب مخاطب هم باید گفت که تنها شانسی که این مجموعه آورده ساعت خوبی است که برای پخش آن انتخاب شده است، چون اگر قرار بود جای دلدار با «از یادها رفته» عوض شود، این اثر با ریزش شدید مخاطبان مواجه میشد، اما این اثر پس از افطار روی آنتن میرود و عموم روزهداران سعی میکنند زمان استراحت خود را با دیدن مجموعههای تلویزیونی سپری کنند. برای همین هم شاید در آمار افت فاحشی در این زمینه رخ ندهد، اما این قبیل آثار در ذهن مخاطبان باقی نمیمانند.
در پایان باید گفت رمضان ۹۸ برای تلویزیون به لحاظ جذب مخاطب و جریانسازی نمرهای مثبت محسوب نمیشود و تلویزیون مخاطبانش را در ناکجا آباد رها کرده و تنها فرصت جذب مخاطبان را هم از دست داده است.
در پایان باید گفت رمضان ۹۸ برای تلویزیون به لحاظ جذب مخاطب و جریانسازی نمرهای مثبت محسوب نمیشود و تلویزیون مخاطبانش را در ناکجا آباد رها کرده و تنها فرصت جذب مخاطبان را هم از دست داده است.
به قلم داوود کنشلو