۲۰ فروردین ۱۳۷۲ در فکه خوزستان، روزنامهنگار و مستندسازی نام آشنا و صاحب سبک از حیات دنیوی عروج کرد. هنرمندی که نقشی نو در آسمان فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی درانداخت و خون تازه و دریچه ای نوین برای پرداختن به هنر و رسانه گشود. سید مرتضی آوینی نماد کامل و بی آلایشِ یک هنرمند سفرکرده در درون خویش است که از دلِ سال ها مادهگرایی و غربیاندیشی، به عمق معنا و حقیقت رسید و جان و نفسی تازه یافت. چندان که در قلم و آثار تصویری او نیز مشهود است.
بی شک همه او را با معروف ترین اثرش می شناسند؛ روایت فتح که متفاوتترین فیلم(مستند) جنگی تمام تاریخ است. اثر ماندگار او برخلاف هالیوود صحنههای حماسی و پر زرقوبرق نداشت، برخلاف فیلمهای روشنفکری از غم و سیاهی و ناامیدی جنگ درآن خبری نبود. با دوربین و امکانات ساده و صدای گرم و مسحورکننده اش نگاهی تازه به جنگ انداخت تا جایی که برای عموم مردم فرهنگ دفاع مقدس جایگزین جنگ شد و آوینی اینچنین قلب ها را سنگر به سنگر فتح کرد و روز به روز به عطش جوانان و نوجوانان برای حضور در جبهه ها می افزود.
تصاویر روایت فتح آوینی با مردان و پسرانِ زمینی پرشده بود که در حالتهای متفاوتی از سربازان جنگی دیده میشدند. پیرمردی روستایی که پوتین سربازان را واکس میزند یا پسرک سیزده سالهای که به عشق قاسم بن حسن، از خانه و کاشانه و بازی های نوجوانی دل کنده و به آوردگاه بزرگی آمده است که مردان به ظاهر دلیر را توان آن نیست. غالبشان آسمانیزندگیکردن را تمرین کرده بودند و برخیشان هم مثل خود آوینی، کامران هایی بودند که عطر جبهه و آن مدرسه عشق، از فرش به عرش برده بودشان.
آوینی از یک جوان روشنفکر ظاهربین در دورهی طاغوت، به یک متفکر عمیق و رهیافته در انقلاب اسلامی تبدیل شده بود. اما حرف اصلیام درباره آوینی نه صرفا تحول خاص اوست که از روشنفکرمآبِ بی معنویت به آزاداندیشِ مسلمان تبدیل شد که خود پر از درس و رمر و راز است. اما آنچه که در این نوشتار اهمیت دارد، نوع تحول اوست.
سِیر و تحول آوینی احساساتی، جوّزده، تابع شرایط مکانی-زمانی و به یکباره نبود. او آرام، عقلانی، باتحقیق، پخته و قدمبهقدم سِیر کرد و از جایی که دین و معنویت را عین تحجّر و کهنگی میدانست به جایی رسید که همهی عالم را از منظر الهی- اعتقادی میدید و مهم تر اینکه هیچ ابایی نداشت که با صدای بلند فریاد بزند سالها تفکرش درست نبوده و حال اصلاح شده است.
آوینی به جای اینکه در گوشهای بنشیند و فقط برای خودش بفهمد و حقیقت را درک کند و لذت ببرد، شبیه یک معلم دلسوز، سوخت و حقیقت و روشنایی را با زبان هنر به همگان هدیه داد و اثراتی بی بدیل بر فرهنگ و هنر این آب و خاک از خود برجای داشت که راه و فکر او را ادامه دهند و به سرمنزل مقصود، یعنی اقامه حکومت عدل مهدوی(عج) برسند. آوینی خار مغیلان مسیر را تحمل کرد و از سرزنشها نهراسید و نحوه رفتن او از دنیا، مزد هنرمندی او در عرصه هستی بود.
حسین ضرغامی