مقدمه
آموزش و پرورش، یکی از عمدهترین نهادهاي فرهنگی رسمی کشور است که در فرهنگسازي کودکان و نوجوانان و به عبارتی نسل آینده کشور به طور مستقیم و در فرهنگسازي خانوادهها به طور غیرمستقیم نقش ایفا میکند. مرور سیاستهاي کلی اقتصاد مقاومتی نیز نشان میدهد که روح حاکم بر آن، فرهنگی است و بدون تحول فرهنگی و با نگاه صرفاً اقتصادي نباید نسبت به تحقق اهداف سیاستهاي مذکور امید داشت. تاکید بر گفتمانسازي، سبک زندگی و الگوي مصرف اسلامی، روحیه مشارکت و کار جمعی، خلاقیت و نوآوري و کارآفرینی و مهارت از جمله مواردي هستند که در این سیاستها صریحاً به آنها اشاره شده است که پرورش و نهادینهسازي آنها در محدوده وظایف وزارت آموزش وپرورش قرار میگیرد (از جمله اشاره بند 21 سیاستهاي اقتصاد مقاومتی). از این رو توجه ویژه به این امور در همه عناصر و فرآیندهاي ذیل آموزش و پرورش ضروري است.
در این فرآیند، تربیت اقتصادي باید طوری پیگیري گردد که با فلسفه تعلیم و تربیت عمومی همخوانی داشته باشد. گنجاندن و تقویت سرفصلهاي مرتبط با این حوزه در کتابهاي درسی پایههاي مختلف تحصیلی براي آشنایی با مفاهیم اولیه اقتصاد مقاومتی، یکی از راهکارهایی است که اجرایی کردن آن چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. نکته مهم قابل توجه اینکه فرهنگ اشاعه شده از طریق برنامه رسمی آشکار یعنی کتابهاي درسی، محتواي آموزشی و فعالیتهاي رسمی تعریف شده، تنها عاملی نیست که مدرسه میتواند بر مخاطبین خود بگذارد. بنابراين ضروري است از طريق برنامههاي فوقبرنامه آموزشي در محل مدارس و پاركهاي علم و فناوري، گفتمان اقتصاد مقاومتي با تاكيد بر اتحاد و انسجام ملي در حوزه توليد ملي و مصرف داخلي رايج گردد. پيامدهايایجادكارگاههاي اقتصاد مقاومتي براي دانشآموزان عبارتند از:
- ارتقاء فرهنگ مقاومت و جهاد براي كار و توليد در دانشآموزان.
- اصلاح الگوي مصرف خانوارها.
- تقويت زيرساختهاي فكري نسل آتي با همكاري دانشگاهها با استفاده از رويكرد اقتصاد مقاومتي.
- ايجاد فضاي اجتماعي قابليتزا براي دانشآموزان.
- ايجاد آمادگي و امنيت رواني براي جامعه با تقويت تفكر اقتصاد مقاومتي.
- تكيه برظرفيتهاي داخلي نيروي انساني(خودكشفي آموزش و پرورش).
- حمايت از توليد ملي با ايجاد فرهنگ مصرف توليدات داخلي در دانشآموزان.
- بسترسازي براي ايجاد مراكز رشد توسط دبيرستانهاي كشور در محل پاركهاي علم و فناوري دانشگاهها و يا تقويت و تبديل پژوهشسراهاي آموزش و پرورش به مراكز رشد آموزش و پرورش.
بیان مساله
سند تحول بنيادين آموزش و پرورش بر ساحتهاي ششگانه[1] فلسفه تعليم و تربيت در جمهوري اسلامي ايران تاكيد دارد. بنابراين بمنظور ايجاد برنامهريزي جامع در استفاده از ظرفيت جوانان و نقشآفريني آنان براي همه زمينههاي پيشرفت[2]؛ نياز است برنامهاي كه مبتني بر ساحتهاي ششگانه باشد تنظيم گردد. با توجه به تاكيدات سند تحول بنيادين در آموزش و پرورش بر ساحت تعليم و تربيت اجتماعي و سياسي و همچنين ساحت اقتصادي و حرفهاي و نيز تعريف سواد اقتصادي و حرفهاي به عنوان يكي از انواع سواد لازم براي نسل حال و آينده، انجام اين برنامه ريزي در قالب برنامه ريزي رسمي مدرسهاي ممكن نيست، لذا توسعه آموزشهاي برون مدرسهاي ضروري ميباشد(راهبرد ملي 2 از سند نخبگان[3]). بنابراین نیاز است حلقه ارتباطي ميان مدارس و دانشگاهها ایجاد گردد. بدین منظور تقويت ساحت علمي و فناورانه با ايجاد انكوباتورهايي براي ورود دانشآموزان به اكوسيستم كسبوكار و تاكيد بر اهميت تربيت اقتصادي مبتني بر سياستهاي كلان اجتماعي و اقتصادي كشور (اقتصادمقاومتي) در ورود به اكوسيستم كسب وكار مورد نیاز ميباشد.
مسالهاي كه بايد از حساسيت آن در مبحث تامين سرمايه انساني براي توسعه توان علمي و فناوري كشور تاكيد نمود اين است كه به تعويق انداختن سرمايهگذاريهاي آموزشي و تقويت ساحت علمي و فناورانه دوران دانشگاهي؛ موجب كوتاهتر شدن دوران بازده، و در نتيجه كاهش نسبي بازده سرمايهگذاري آموزشي خواهد شد. بنابراين اگر سرمايهگذاري در سنين نوجواني يعني در دوران دبيرستان انجام شود بدليل آنكه قدرت يادگيري و اوقات فراغت در سنين نوجواني بيشتر است با صرف وقت و هزينههاي كمتري ميتوان به امر آموزش فناوري همت گماشت و در عين حال سرمايهگذاري در اين ايام موجب خواهد شد تا زمان طولانيتري منافع خود را نصيب توسعه كشور نمايد و از بازده اين سرمايهگذاري در زمان بيشتري ميتوان بهره برد. بنابراين براي تامين سرمايه انساني نياز به تربيت نيروي انساني كارآمد در زمينه علم و فناوري از سنين نوجواني وجود دارد. اين مهم نيز نياز به سيستم ارتباطي قوي آموزش و پرورش با دانشگاهها براي ايجاد مراكز رشد پاركهاي علم و فناوري دارد. ايجاد چنين سيستم ارتباطي قوي ميان سه ضلع آموزش و پرورش، دانشگاهها و پاركهاي علم و فناوري موجب بهرهبرداري همه جانبه خواهد گرديد. از يكسو نوعي همگرايي در آموزش و پرورش و دانشگاهها براي پرورش نسلي خواهد گرديد كه در توسعه پايدار كشور نقش اساسي بازي خواهند كرد. ازسوي ديگر نسلي جديد از دانشگاهها مبتني بر تجاريسازي دانش تعريف خواهد شد و دانشگاهها از روشهاي سنتي كسب درآمد از طريق پذيرش دانشجو دور خواهند شد و در ضلع سوم توسعه و گسترش كمي و كيفي پاركهاي علم و فناوري آنان را در شرايط رقابتي قرار خواهد داد كه مجموعه اين ارتباطات الگويي مطلوب براي پیشرفت اسلامی – ایرانی را رقم خواهد زد.
نظر به آنكه پيشتازي اقتصاددانشبنيان با محوريت تقويت عوامل توليد از جمله توانمندسازي نيرويكار از بندهاي اوليه مبحث اقتصادمقاومتي است كه سياستهاي راهبردي بخشهاي اقتصادي برآن متكي است، بنابراين نياز است تا با بهرهگيري از مفهوم اقتصادمقاومتي در آموزش و پرورش ضمن ايجاد گفتمانسازي، همگرايي اضلاع سهگانه آموزش و پرورش، دانشگاهها و پاركهاي فنآوري بمنظور دستيابي به اهداف راهبردي بند 21 ابلاغيه اقتصادمقاومتي شكل گيرد.
بمنظور پشتیبانی از گفتمانسازي مبحث اقتصادمقاومتي در محيطهاي آموزشي، نياز است فرض عمليبودن گفتمانسازي اقتصادمقاومتي را اثبات نماييم. لذا نياز است از متغيري مانند پارك فناوري استفاده نماييم كه بتواند به عنوان ابزاری جهت عمليشدن گفتمانسازي اقتصادمقاومتي عمل کند.
ازسوي ديگر بمنظور مانع زدایی از مبحث اقتصاد مقاومتي نیاز است حوزههاي فشار و متعاقباً تلاش براي كنترل و بياثركردن موانع ایجاد فرهنگ تولید را شناسایی نماییم و این فشارها را به فرصت تبدیل نماییم. بنابراين اگر در آموزش و پرورش دانشآموزان را بهعنوان آسيبپذيرترين متغيرهايي فرض كنيم بايد آنرا شناسايي و تلاش براي آسيبپذيري آنرا كنترل و بياثر نمايیم و تبديل به فرصت کنیم. در این فرآیند نيازمند دو برنامهريزي اساسي در مدارس هستيم:
اول مربوط ميشود به مبحث برنامهريزي درسي براي دانشآموزان، كه كاري است فرهنگي و نيازمند تاثيرگذاري بر نگرش و رفتار حاكم بر دانشآموزان و ديگري به مبحث برنامهريزي آموزشي مرتبط است كه مستلزم شناسايي ظرفيتهايي است كه با تاثير گذاري بر نگرش و رفتار دانشآموزان منجر به پايداري رفتار آنان می گردد. برنامهريزي اخير نيازمند همكاري نهادهايي مانند دانشگاهها و پاركهاي فناوري است كه از بروندادهاي آموزش و پرورش بهرهبرداري ميكنند.
با توجه به آنكه در شرايط كنوني اشتغالزايي جوانان مهمترين دغدغه دولت و مردم براي آينده جوانان و كشور محسوب ميگردد هدايت تحصيلي دانشآموزان به مراكز فني-حرفهاي انگيزهاي ذاتي را براي برنامهريزيآموزشي اقتصادمقاومتي ايجاد مينمايد. هدايت تحصيلي دانشآموزان به مراكز رشد با استفاده از ظرفيت پاركهاي فناوري ميتواند دو مساله مهم را براي توسعه حل نمايد از يكسو اهميت پاركهاي علم و فناوري و نياز كشور به گسترش آن و ازسوي ديگر رشد تصاعدي نوآوري و فناوريهاي نوين با استفاده از دانشآموزان خلاق از سنين پايينتر از مرحله ورود به دانشگاه.
استفاده از پاركهاي فناوري ميتواند انگيزه مضاعف براي دانشآموزان ايجاد نمايد و خلاقيت آنان را براي نوآوري تحريك كند. بدين ترتيب موجب استغناي نيروي انساني استارتآپ و مراكز رشد در پاركهاي فناوري شده و همينطور پاسخگويي را براي نيازهاي بازار فناوري در فنبازارهاي اين پاركها فراهم نمايد. راهكار 3/7 در سندتحول بنيادين نيز كه تاكيد بر برقراري ارتباط سازمانيافته مراكز علمي-پژوهشي با نظام تعليم و تربيت رسمي عمومي در سطح ملي و منطقهاي و بهرهمندي از پشتيباني علمي و تخصصي مراكز فني و حرفهاي دارد ميتواند با اجرايي شدن اين برنامه محقق گردد.
مسالهاصلي دربرگيرنده تشکیل مراکز رشد دانش آموزی گسترش مباحث مرتبط با اقتصادمقاومتي در محيطهاي آموزشي و ايجاد فرهنگ نوآوري و افزايش انگيزه دانشآموزان در توانمندسازي خود براي تقويت توليدملي و فرهنگ جهادي ميباشد. با توجه به اهميت موضوع؛ استمرار و پايداري توانمندسازي نسل آينده در جهت توليد ملي و فرهنگ جهادي مستلزم همكاري دانشگاهها با آموزش و پرورش ميباشد.
از آنجاييكه توسعه توان علمي و فناوري در قالب توسعه اقتصاد دانشبنيان در اسناد بالادستي تاكيد شده است نياز است زيرساخت دانشي، نگرشي و مهارتي نيروي انساني كشور كه دانشآموزان متوسطه اول و دوم هستند به اهداف منعكس در اسناد مورد پشتیبانی قرارگیرد. با توجه به اهميت انگيزه دانشآموزان براي هدايت داوطلبانه آنان به سوي علم و فناوري نيازمند مشوقهاي انگيزشي براي آنان است و با توجه به اينكه پاركهاي فناوري اين امكان را براي دانشآموزان در محلهاي استارتآپ، مراكزرشد و در نهايت شركتهاي دانشبنيان فراهم ميكند لذا ميتوان از ظرفيت پاركهاي علم و فناوري دانشگاهها بهعنوان يكي از پروژههاي مهم سياستاجرايي ايجاد گفتمانسازي اقتصاد مقاومتي استفاده نمود. پاركهاي علم و فناوري با هدف حمايت از خلق ايدههاي نوآورانه فناوري، توسعه اقتصادي و اشتغالزايي متخصصان و صاحبنظران انديشه به وجود آمدهاند. بديهي است كه ايدههاي نوآورانه و تبديل آن به پديدههاي تازه در درون اين پاركها ميتواند موجب تشويق نسل جوان براي نوآوري و سازندگي جامعه خود را فراهم نمايد. با توجه به گستردگي پاركهاي علم و فناوري در سطح كشور كه توزيع آن در تمام استانها وجود دارد اين امكان فراهم است تا آموزش و پرورش با ايجاد بستري مناسب، شرايط را براي خلق ايدههاي نوآورانه در مدارس فراهم نمايند. نتايج حاصل از آن براي دانش آموزان عبارتند از:
- مفهومپردازي مبحث اقتصاد مقاومتي براي جوانان.
- مفهومپردازي فرهنگ جهاد و روحيه جهادي در ارتقاء دانش، مهارت براي دانشآموزان.
- افزايش انگيزه جوانان در ورود به مباحث اقتصادمقاومتي.
- فراگير شدن مبحث اقتصاد مقاومتي در مدارس و ميان خانوادهها.
- آشنايي دانشآموزان به سياستهاي اقتصادي توليدمحور دولت.
- استغناي مراكز پاركهاي فناوري از بين دانشآموزان شركت كننده در دوره.
- ايجاد بستر براي دانشآموزان بمنظور ارائه نوآوري و خلاقيت خود.
- شناسايي جوانا مستعد و كارآفرين.
- انسجام ميان آموزش و پرورش و دانشگاهها براي ايجاد فرهنگ نوآوري در جهت افزايش توليد ملي.
عدم پشتیبانی، دلیل شکست طرحهاي گذشته مهارتآموزي در آموزش و پرورش. طرحهايي مانند طرح كاد در دهه60 و يا طرحهايي كه براي آشنايي دانشآموزان با محيطهاي صنعتي ارائه ميگردد مانند كار و دانش و غيره، در واقع طرحهايي هستند كه بصورت تك بعدي براي كسب و كار دانشآموزان و آينده شغلي آنان پيشنهاد ميشود كه دليل عدم توفيق اين طرحها عدم پشتیبانی از درمعرض نمايش قراردادن فعاليتهاي نوآورانه دانشآموزان در اكوسيستم كسبوكار است.
امروزه فضاي فعاليت در كسبوكار فضايي اكوسيستمي تعريف ميگردد كه در آن كسبوكارهاي مختلف از صنايع گوناگون با يكديگر ارتباط دارند و بقاي آنها به هم وابسته است. اين رويكرد بيانگر آن است كه ايجاد كسبوكار به ويژه براي دانشآموزان مستلزم تغيير در ذهنيت و نگرش آنان بايد اتفاق بيافتد. اين تغييرات ذهني متناسب با تغييرات محيطي و سياستگذاريهاي محيطي پاسخ به نيازها و خواستههايي است كه موفقيت آنان را در كسب وكار موجب ميگردد.
بنابراين نياز است براي پرورش كسبوكار نوجوانان، آنان را در محيطي قرار داد كه به آموزش مهارتها مبادرت مينمايند. بدين صورت نيازمند يك برنامهريزي فرهنگي نظاممند است تا مباحث اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي مرتبط با كسب و كار كه شامل مباحث مذهبي- حقوقي كسب و كار ميباشد در كنار آموزش فني برنامهريزي شود. در اين رابطه آنچه در اينجا مورد نظر است آموزش دوگانه كسبوكار براي دانشآموزان نوآور و خلاق كه در شرايط اتمام تحصيل از دوره دوم دبيرستان هستند. با توجه به آنكه حضور در مراكز رشد و استارتآپها مستلزم داشتن روحيه نوآورانه است دانشآموزان مستقر در اين مراكز ضمن آموزش حرفهاي كسب و كار براي واردشدن به بازار كار، پرورش مييابند. بدين صورت تجربه كاري همراه با شاخصهايي كه مورد نياز سياستگذاريها در بازار كار است را كسب مينمايند.
جامعه مخاطب برای ايجاد آمادگي، دانشآموزانی هستند که در شرايط نزدیک به فارغالتحصيلي قرار دارند. بدین نحو حضور آنان در بازار كار و در معرض نمايش قراردادن نوآوري و دستاوردهای خود در فنبازارهاي مراكز رشد تسهیل شده و موجب آشنایی دانش آموزان با اكوسيستم كسبوكار می گردد. اين فرصت امكان دسترسي مراكز صنعتي و بازار كار را براي توليد انبوه نوآوري دانشآموزان افزايش ميدهد و مراكز رشد دانشگاهها نيز ميتوانند با گسترش مراكز رشد با حضور اثربخش نيروي انساني جوان و آماده كار، آينده خود را بمنظور ورود به دوره نسل سوم و چهارم دانشگاهی با حمايت و پشتيباني از آنان از طريق ايجاد مشوقهاي جذب در دانشگاه تضمين كنند. چنين مراكزي با شكلدهي ساختاري بمنظور ارتباط دانشگاهها با مدارس آموزش و پرورش ميتواند علاوه بر دانش آموزان موجب اثربخش شدن فعالیت معلمان و اساتید در ارائه مقالات و تحقيقات چه در حوزه فني- حرفهاي و چه در حوزه علوم انساني در جامعه شود.
ضرورت مانع زدایی تولید و خدمات دانش آموزی: آنچه مسلم است ناهماهنگيهايي در فرآيند آموزشي ميان دو حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالي در جهت آمادگي فارغالتحصيلان براي ورود به بازار كار و اشتغال وجود دارد. بدين منظور ايجاد آمادگي دانشآموزان فارغالتحصيل از مدارس براي ورود به بازار كسبو كار و يا تلاشنوآورانه در محيط دانشگاهي مستلزم وجود حلقهواسطي بين اين دو حوزه است تا موجب افزايش نسبي بازده سرمايهگذاري آموزشي در كشور گردد. بدين جهت انكوباتورهاي(مراكزرشد) تولید و خدمات ميتوانند نقش اثربخشي را در توليد و اشتغال نسل دانشآموزان بمنظور آمادگي آنان در ارائه و در معرض نمايش گذاشتن نوآوري خود و چگونگي ايجاد ارتباط با بازار و جامعه ايفا نمايند. اين مراكز ميتوانند ابعاد مختلف را كه ميتوانند تاثيرگذار بر نوآوري و اشتغال دانشآموزان باشد به آنان آموزش دهد.
با وجود تحولاتي که در آموزش فني وحرفهاي ايران رخ داده است، در شرايط کنوني محصول يا نيروهاي تربيت شده اين نظام نه به لحاظ مهارتهاي کسب شده و نه به لحاظ ويژگيها و اخلاق حرفهاي پاسخگوي نيازهاي اقتصادي و توسعه نیست. بطوریکه سرمایه انسانی موجود از توانمندی لازم براي رقابت در بازارهاي جهاني، همسازي با تغييرات سريع فناوري و فراهم کردن زمينه و شرايط لازم براي رسيدن به قدرت اول اقتصادي در منطقه آنگونه که در سند چشمانداز۲٠ ساله پيشبيني شده؛ نمی باشد.
مانع اصلی طرحهاي مهارتآموزي دانشآموزان در آموزش فنی-حرفه ای طي سالهاي گذشته عدم در معرض نمايش قراردادن نوآوري دانشآموزان و عدم حضور دانشآموزان در اكوسيستم كسبوكار ميباشد. لذا انكوباتورهاي تولید و خدمات دانش آموزی ميتواند اين ضعف را پوشش داده و دانشآموزان را از ابعاد مختلف براي حضور در بازار كار آماده نمايد.
با توجه به اينكه در اهداف كلان سند فناوري، بر فناوري به منظور توسعه اقتصادي كشور تاكيد شده است[4] و در سند تحول بنيادين آموزش و پرورش بر اين امر تاكيد شده است، لذا پشتیبانی از دانشآموزان در مراكز رشد تولید و خدمات ميتواند موجب استغناي نيروي انساني براي آينده نوآورانه کشور محسوب گردد. پاركهاي علم و فناوري با هدف حمايت از خلق ايدههاي نوآورانه فناوري، توسعه اقتصادي و اشتغالزايي متخصصان و صاحبنظران انديشه به وجود آمدهاند. بديهي است كه ايدههاي نوآورانه و تبديل آن به پديدههاي تازه در درون اين پاركها شكلگيري و توسعه مييابد. بنابراين نياز است تا دولتها با ايجاد بستري مناسب، شرايط را براي خلق ايدههاي نوآورانه دانش آموزان برای پارکها فراهم نمايند.
در اين بستر، شكلدهي مراكز ابتدايي كوچك توسط آموزش و پرورش در گسترش فرهنگ توسعه نوآورانه بسيار ضروري ميباشد. حمایت پاركهاي فناوري از این مراکز ميتواند انگيزه مضاعف براي دانشآموزان ايجاد نمايد و خلاقيت آنان را براي نوآوري تحريك كند. بدين ترتيب موجب استغناي نيروي انساني استارتآپ و مراكز رشد در پاركهاي فناوري شده و همينطور پاسخگويي را براي نيازهاي بازار فناوري در فنبازارهاي اين پاركها فراهم نمايد. راهكار 3/7 در سند تحول بنيادين نيز كه تاكيد بر برقراري ارتباط سازمانيافته مراكز علمي-پژوهشي با نظام تعليم و تربيت رسمي عمومي در سطح ملي و منطقهاي و بهرهمندي از پشتيباني علمي و تخصصي مراكز فني و حرفهاي دارد ميتواند با اجرايي شدن اين برنامه محقق گردد.
نظر به آنكه پيشتازي اقتصاددانشبنيان با محوريت تقويت عوامل توليد از جمله توانمندسازي نيرويكار از سياستهاي راهبردي بخشهاي اقتصادي است، بنابراين نياز است تا با بهرهگيري از پاركهاي علم و فناوري در آموزش و پرورش نگرش، دانش و مهارتدانشآموزان را در زمينه زيرساختهاي رويكرد دانش بنياني كه مراكز رشد گام اوليه براي رسيدن به آن است افزايش دهيم.
تاثيری كه اقتصادمقاومتي بر نظام آموزشي خواهد گذاشت با برنامه ریزی آموزشی و پشتیبانی مراکز علم و فناوری از دانش آموزان و مانع زدایی از عواملی که مانع در معرض قرارگرفتن نوآوری دانش آموزان در اکوسیستم کسب و کار می شود؛ مهارتها و توانمندي دانش آموزان به عنوان آینده سازان کشور براي مشاركت در سياستهاي اقتصادي كه برنامه اقتصادي كشور در جهت آن قرار خواهد گرفت را افزايش خواهد داد. بعلاوه موجب افزايش سواد اقتصادي و تعليم و تربيت اقتصادي دانشآموزان خواهد شد كه خود يكي از ساحتهاي ششگانه برنامه درسي ملي را شكل ميدهد.
[1] – ساحت های مندرج در فلسفه تعلیم و تربیت در جمهوری اسلامی ایران (تعلیم و تربیت اعتقادی، عبادی و اخلاقی، تعلیم و تربیت اجتماعی و سیاسی، تعلیم و تربیت زیستی و بدنی، تعلیم وتربیت زیباشناختی و هنری، تعلیم و تربیت اقتصادی و حرفه ای، تعلیم و تربیت علمی و فناورانه) میباشد.
[2] -بيانات مقام معظم رهبري در سخنراني ابتداي سال 1397.
[3] – توسعة آموزشهاي خاص «برونمدرسهاي» از طريق گسترش مراكز آموزشي، تربيتي و پژوهشي در حوزههاي متنوع مورد علاقة دانش آموزان.
[4] – دستيابي به جايگاه مناسب در بين 10 كشور برتر فناوري نانو به منظور توسعة اقتصادي ايران تا سال 1404
تنظیم خبر: حسین ضرغامی