در عرصه حل مسایل عینی و نگاه انضمامی به مباحث علوم انسانی هنوز کاستی های فراوانی داریم

حجت‌الاسلام ذوعلم تاکید کرد: باید پژوهش‌ها را به سمت مساله‌محوری سوق دهیم و پس از آزمون و خطا به جامعه ارایه کنیم نَه اینکه آزمون و خطانشده به جامعه عرضه کرده و بعد تازه بخواهیم مشکلات حاصله از پیاده‌سازی یک پژوهش امتحان‌نشده را حل کنیم.

یکی از مهمترین مباحثی که همواره در پژوهش های خرد و کلان در ممالک مختلف مورد توجه افراد قرار می گیرد آن است که آیا این تحقیق مورد نیاز جامعه ما است یا نه؟  آیا می تواند گره ای از مشکلات جامعه هدف باز کند؟ آیا می تواند کشور را به سمت تعالی سوق دهد. اما متاسفانه عموما در کشور ما به این پرسش ها توجه چندانی نمی شود و افراد صرفا به دنبال آن هستند که به دانشگاه وارد شده و زودتر فارغ التحصیل شوند، این چنین ورودی به یک محیط علمی با کمترین بازده سبب شده است که امروز با مصائب مختلفی مواجه شویم از جمله اینکه افراد به دلیل دور بودن از پژوهش‌های کاربردی با مسایل اصلی و مورد نیاز جامعه مواجه نیستند و فقط می خواهند کاری را که شروع کرده اند،  تمام کنند.

در بررسی ریشه ها و آسیب های این روند با حجت الاسلام و المسلمین دکتر«علی ذوعلم»، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش گفت وگویی کرده ایم که در ادامه تقدیم حضورتان می شود:

علت آنکه پژوهش‌ها به ویژه در عرصه علوم انسانی عموما به کاربرد نمی‌رسند و ناظر به نیازهای روز جامعه نیستند، را در کجا باید ریشه یابی کرد؟
چندین مشکل و مساله در این میان وجود دارد که مانع شده اند. پژوهش هایی که ناظر به تحول در علوم انسانی است و اساسا پژوهش های امروز ما در این عرصه، از نظر توجه به مسایل عینی و همچنین حل مسایل، بسیار چالش دار و ضعیف هستند، به این معنا که در عرصه های مبانی نظری کارهای خوبی در کشورمان انجام گرفته اما در عرصه حل مسایل عینی و ارایه راهکار و همچنین نگاه انضمامی به مباحث علوم انسانی هنوز کاستی های فراوانی داریم.

حال  برای آنکه بتوانیم این کاستی ها را کاهش دهیم باید به بحث تحول در علوم انسانی نگاه متفاوتی نسبت به گذشته داشته باشیم و این علوم را اولا از واقعیات و آنچه که در جامعه وجود دارد استخراج و استنباط کنیم و ثانیا همکاری ترکیبی و اثرگذار میان کارشناسان و مجموعه کسانی که در عرصه عمل نقش و حضور بیشتری دارند با نخبگان حوزوی و دانشگاهی شکل بگیرد و از اتاق های در بسته و فضاهای انتزاعی تامل در علوم انسانی به واقعیت روی بیاوریم و بتوانیم با یک همفکری و هم افزایی میان کارشناسان و صاحبنظران علمی به نتایج بهتری برسیم.

 
به زعم اغلب کارشناسان بیشتر پژوهش ها اصلا مساله جامعه ما نیستند و نیازی را از آن مرتفع نمی کنند؛ در این باره نگاه شما چیست؟

به هر صورت سخن گزافی نیست، پرهیز از شتاب زدگی و کلیشه گرایی در پژوهش ها و تحقیقات مساله مهمی است اما به عنوان یک آسیب امروز دامن گیر عرصه پژوهش های ما شده است.

از سوی دیگر تلقی صرف آکادمیک از پژوهش و کم توجهی به تفاوت شرایط و موقعیت ها در پژوهش هایی که ما انجام می دهیم با پژوهش هایی که در سایر جوامع صورت می گیرد موجب شده که به سمت بحث های تکراری و کلیشه‌ای کشیده شده همراه با یک نوع نگاه ابزاری حرکت کنیم که به معنای واقعی کلمه آسیب زننده است.

همچنین مساله دیگر این است که پژوهش در مقالات و مجلات علمی ما صرفاً به عنوان یک پلکان برای ارتقای مدارج علمی محققان تلقی شود و اگر دیدگاه های استادان راهنما در رساله های دوره های دکترا جهت دهنده به فکر دانشجویی شود و از سوی دیگر اگر شتاب زدگی دستگاه های اجرایی و مشروط شدن تحقیقات به منابع مالی دولتی به گونه ای سامان داده شود که دیدگاه های مجریان و مدیران بر پژوهش ها سایه نیندازد، مانع بزرگی از این مسیر به کنار می رود.
این موارد مهمی است که در تحلیل ها چه بسا تکرار شده و مورد تاکید قرار گرفته اما هنوز هم به تامل عمیق در این باب و همچنین اصلاح و تغییر فرایندها و ضوابط و چارچوب ها و اصلاح و تغییر آنها و تحول شان توجه نمی شود و مجموعه های رسمی و دولتی دارای منابع خوب مالی بیشتر در جهت تایید گرفتن، هستند، از سوی دیگر با دغدغه های پژوهشی واقعی و حل مسایل آنها حمایت کافی و لازم صورت نمی گیرد.

راه برون رفت یا دست کم اصلاح این وضعیت و از نظر به میدان عمل آوردن پژوهش ها چیست؟
معتقدم پژوهش ها و جهت گیری ها باید مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. منافع گروه ها و افراد هیچ منافاتی با کاربردی بودن پژوهش ها ندارد. وقتی پژوهش ها متقن و اعتمادساز باشد و دلالت هایی برای حل مساله ارایه کند طبیعتا جامعه به سوی پیشرفت مضاعف حرکت می کند. نباید ارتقای مدارج را در پژوهش ها اصل قرار داد چراکه از کیفیت ها کاسته شده و اساسا موضوعات مبتلابه جامعه را مد نظر قرار نمی دهد. مشکل ما این است که نتوانسته ایم بین نیازهای جامعه و نوع پژوهش ها توازن برقرار کنیم.

باید پژوهش ها را به سمت مساله محوری سوق دهیم و پس از آزمون و خطا به جامعه ارایه دهیم نَه اینکه آزمون و خطانشده به جامعه عرضه شان کنیم و بعد تازه بیاییم و مشکلات حاصله از پیاده سازی یک پژوهش امتحان نشده را حل کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *