همیشه از مسئولین عالی رتبه شنیده ایم که کار در آموزش و پرورش سیاسی نبوده؛ بلکه کاملا فرهنگی و باتوجه به منافع ملی، برنامه ها تدوین و اجرایی می شود اما چیزی که در عمل مشاهده می شود دقیقا عکس آن است، گویی که سیاست بخش جدا ناشدنی از این نهاد مهم و تاثیر گذار است.
کسی مخالف سیاست نیست، بلکه خیلی از ما ها سرمان برای سیاست درد می کند، اما آن چیزی که ما را به واکنش وا میدارد سیاست زدگی در این نهاد مهم است.
یکی از مواردی که به شدت در آموزش و پرورش دیده می شود که ریشه از سیاست زدگی آن دارد فردگرایی است.
فردگرایی در آموزش و پرورش آفت بزرگی برای یک مدیریت بوده و این آفت، مدیران قدر و توانمندی را به زمین زده است!
اختلافات سیاسی که باید مسئله ای ساده انگاشته شود و شایسته سالاری در رأس امور قرار گیرد، اما نهایت سو استفاده از آن میشود تا فرد شایسته و با تفکر سیاسی مخالف کنار رود تا خود فرد حتی شده به تنهایی کار را پیش برد که در اغلب اوقات با شکست مواجه است.
این نگاه در سطح مدیریتی خرد و کلان که ما نیز باید از عموم نیروهای توانمند و بزرگ در عرصه های مختلف تعلیم و تربیت استفاده کنیم بسیار کم دیده میشود.
توجه به یک بخش، فرد و یا یک جریان سم مهلک و بزرگی در آموزش و پرورش بوده و شاید همین امر است که موجب می شود آموزش و پرورش آن طور که باید و شاید نتواند در حالت کنونی نیاز های جامعه را برطرف کند.
آن چیزی که باید مورد توجه واقع شود به کارگیری نیروی صلاحیت دار، توانمند، مومن و معتقد و با روحیه انقلابی و جهادی با هر نوع گرایش که باید از وجودش در راستای اعتلای تعلیم و تربیت کشور استفاده شود.
متأسفانه سیاست زدگی در آموزش و پرورش تا آنجایی ادامه پیدا می کند که این آفت در کلاس های درس هم نفوذ پیدا می کند.
یکی از مواردی که به شدت در آموزش و پرورش دیده می شود که ریشه از سیاست زدگی آن دارد فردگرایی است.
فردگرایی در آموزش و پرورش آفت بزرگی برای یک مدیریت بوده و این آفت، مدیران قدر و توانمندی را به زمین زده است!
اختلافات سیاسی که باید مسئله ای ساده انگاشته شود و شایسته سالاری در رأس امور قرار گیرد، اما نهایت سو استفاده از آن میشود تا فرد شایسته و با تفکر سیاسی مخالف کنار رود تا خود فرد حتی شده به تنهایی کار را پیش برد که در اغلب اوقات با شکست مواجه است.
این نگاه در سطح مدیریتی خرد و کلان که ما نیز باید از عموم نیروهای توانمند و بزرگ در عرصه های مختلف تعلیم و تربیت استفاده کنیم بسیار کم دیده میشود.
توجه به یک بخش، فرد و یا یک جریان سم مهلک و بزرگی در آموزش و پرورش بوده و شاید همین امر است که موجب می شود آموزش و پرورش آن طور که باید و شاید نتواند در حالت کنونی نیاز های جامعه را برطرف کند.
آن چیزی که باید مورد توجه واقع شود به کارگیری نیروی صلاحیت دار، توانمند، مومن و معتقد و با روحیه انقلابی و جهادی با هر نوع گرایش که باید از وجودش در راستای اعتلای تعلیم و تربیت کشور استفاده شود.
متأسفانه سیاست زدگی در آموزش و پرورش تا آنجایی ادامه پیدا می کند که این آفت در کلاس های درس هم نفوذ پیدا می کند.
آن چیزی که باید از آن حذر کنیم، دانش آموزان را انداختن در مسائلی است که هنوز به آن بلوغ نرسیده اند.
در واقعیت همه هوش و حواس سمت این مورد است که حتما کار خوبی دارد انجام می شود که دانش آموزان از فهم سیاسی به دور باشند، اما در حقیقت این سم است، مقام معظم رهبری فرمودند: بشکند دستهایی که جوانان ما را از سیاست دور کرده ما حق نداریم نوجوانان و جوانان مملکت را از مسایل سیاسی یا همان فهم سیاسی و مبانی نظام و دفاع از ارزش های نظام در همه ابعاد مختلف دور کنیم، که اگر این کار صورت گیرد و دانش اموزان در کنار این همه مطالبی که یاد می گیرند ( که به جرأت می توان گفت که بسیار از آن ها حجیم بوده و کاربردی نیست!) فهم سیاسی درست هم داشته باشند نیازی نیست که در آینده کنفرانس ها و سمینار های چند ده میلیونی تدارک دیده شود تا آفت های مربوط به این بخش برطرف گردد!
وظیفه ی آموزش و پرورش این است که شور و شوق سیاسی را در جامعه زنده نگه دارد و در ابتدای امر باید این شوق سیاسی در معلم شعله ور شود.
اما آن چیزی که به وضوح دیده می شود دور کردن معلمان از فضای سیاست است و تا آنجایی که یک دانشجو معلم که در ابتدای راه است ترس از ورود به مسایل سیاسی در دانشگاه خیلی مهم فرهنگیان را دارد و اجازه بحث سیاسی در کلاس درس خیلی کم داده میشود و کرسی های آزاد اندیشی که باید روز به روز فراگیر شود اما همچنان کمرنگ باقی مانده است.
اگر آموزش و پرورش شور و شوق سیاسی را ایجاد نکند و مردم را در صحنه نگه ندارد و نسل جوان را توجیه نکند که مشارکت حتی یک رأی میتواند در سرنوشت جامعه تاثیر مثبت یا منفی بگذارد باید از چه کسی انتظار داشت تا این تحرک و شور و اشتیاق را در جامعه ایجاد کند؟؟؟
اما آن چیزی که متاسفانه از سیاست دیده می شود، فقط در انتصابات مدیریتی در سطح خرد و کلان است.
در پایان به این نکته باید اشاره کرد که اهمیت وزارت آموزش و پرورش و وظیفه مهمی که بر دوش دارد بر کسی پوشیده نیست؛ وزارتی که آینده کشور در گروی پیشبرد درست برنامههای آن است و تحول خواهی و اجرای درست سند تحول بنیادین سرلوحه فعالیتهای آن قرار گرفته است و اما سوال این است که آیا مدیرانی که قرار است بر اساس گرایش سیاسی گزینش شوند میتوانند این برنامهها را به ثمر برسانند؟
یا اینکه،
چرا از یک نهاد مهم فرهنگی که میخواهد راه درست شایستهسالاری را برود و برنامهمحور باشد، انتظار داریم سیاستزده عمل کند؟
برای اینکه به آرمانها دست پیدا کنیم و دیگر نخواهیم از سیاست زدگی و انتصابات سیاسی و دوری معلمان و دانشجو معلمان و دانش آموزان و اولیای دانش آموزان از فهم سیاسی سخن بگوییم بازگشت به اصل است و اصل آموزش و پرورش آن چیزی است که در سند تحول بنیادین آمده است که بسیار مورد توجه مقام معظم رهبری است و هر وزیری که آمده است در حرف از آن دفاع کرده است، پس تا دیر نشده است، بسم الله…
وگرنه باید چند ده میلیون که چه عرض کنم، چند صد میلیون خرج کنفرانس ها و سمینار ها شود تا راهی برای برون رفت از مشکلات این چنینی پیدا شود!!!
* محمد امین مظلوم خداشهری- فعال فرهنگی
در واقعیت همه هوش و حواس سمت این مورد است که حتما کار خوبی دارد انجام می شود که دانش آموزان از فهم سیاسی به دور باشند، اما در حقیقت این سم است، مقام معظم رهبری فرمودند: بشکند دستهایی که جوانان ما را از سیاست دور کرده ما حق نداریم نوجوانان و جوانان مملکت را از مسایل سیاسی یا همان فهم سیاسی و مبانی نظام و دفاع از ارزش های نظام در همه ابعاد مختلف دور کنیم، که اگر این کار صورت گیرد و دانش اموزان در کنار این همه مطالبی که یاد می گیرند ( که به جرأت می توان گفت که بسیار از آن ها حجیم بوده و کاربردی نیست!) فهم سیاسی درست هم داشته باشند نیازی نیست که در آینده کنفرانس ها و سمینار های چند ده میلیونی تدارک دیده شود تا آفت های مربوط به این بخش برطرف گردد!
وظیفه ی آموزش و پرورش این است که شور و شوق سیاسی را در جامعه زنده نگه دارد و در ابتدای امر باید این شوق سیاسی در معلم شعله ور شود.
اما آن چیزی که به وضوح دیده می شود دور کردن معلمان از فضای سیاست است و تا آنجایی که یک دانشجو معلم که در ابتدای راه است ترس از ورود به مسایل سیاسی در دانشگاه خیلی مهم فرهنگیان را دارد و اجازه بحث سیاسی در کلاس درس خیلی کم داده میشود و کرسی های آزاد اندیشی که باید روز به روز فراگیر شود اما همچنان کمرنگ باقی مانده است.
اگر آموزش و پرورش شور و شوق سیاسی را ایجاد نکند و مردم را در صحنه نگه ندارد و نسل جوان را توجیه نکند که مشارکت حتی یک رأی میتواند در سرنوشت جامعه تاثیر مثبت یا منفی بگذارد باید از چه کسی انتظار داشت تا این تحرک و شور و اشتیاق را در جامعه ایجاد کند؟؟؟
اما آن چیزی که متاسفانه از سیاست دیده می شود، فقط در انتصابات مدیریتی در سطح خرد و کلان است.
در پایان به این نکته باید اشاره کرد که اهمیت وزارت آموزش و پرورش و وظیفه مهمی که بر دوش دارد بر کسی پوشیده نیست؛ وزارتی که آینده کشور در گروی پیشبرد درست برنامههای آن است و تحول خواهی و اجرای درست سند تحول بنیادین سرلوحه فعالیتهای آن قرار گرفته است و اما سوال این است که آیا مدیرانی که قرار است بر اساس گرایش سیاسی گزینش شوند میتوانند این برنامهها را به ثمر برسانند؟
یا اینکه،
چرا از یک نهاد مهم فرهنگی که میخواهد راه درست شایستهسالاری را برود و برنامهمحور باشد، انتظار داریم سیاستزده عمل کند؟
برای اینکه به آرمانها دست پیدا کنیم و دیگر نخواهیم از سیاست زدگی و انتصابات سیاسی و دوری معلمان و دانشجو معلمان و دانش آموزان و اولیای دانش آموزان از فهم سیاسی سخن بگوییم بازگشت به اصل است و اصل آموزش و پرورش آن چیزی است که در سند تحول بنیادین آمده است که بسیار مورد توجه مقام معظم رهبری است و هر وزیری که آمده است در حرف از آن دفاع کرده است، پس تا دیر نشده است، بسم الله…
وگرنه باید چند ده میلیون که چه عرض کنم، چند صد میلیون خرج کنفرانس ها و سمینار ها شود تا راهی برای برون رفت از مشکلات این چنینی پیدا شود!!!
* محمد امین مظلوم خداشهری- فعال فرهنگی