««معلم و مربی دو بازوی تربیت»»

باسمه تعالی

این روزها ‌پیدایش برخی هنجارشکنی ها در جامعه ، خصوصاً با نقش آفرینی موثر جوانان می‌تواند زنگ هشداری باشد که مدارس ما آنگونه که انتظار میرود کارآیی ندارند و نتوانسته اند ارزش‌های ملی و دینی را در وجود فرزندان میهن اسلامی نهادینه کنند .

البته در نگاهی گذرا میتوان کرونا را به عنوان متهم اصلی قلمداد کرد که موجب تعطیلی کلاس و مدرسه از طرفی و آزاد شدن فضای مجازی از طرف دیگر شد ، در نتیجه نوجوانان و جوانان مورد هجوم آموزه های ساختار شکنانه در رسانه های تحت مدیریت بیگانگان قرار گرفتند ، هر چند این اندازه قبض و بسط مدرسه و اینترنت در کشور ما خود جای تامل داشت و شاید در کمتر کشوری نمونه داشته باشد .

اما در نگاهی عمیق‌تر ، باید اعتراف کرد حتی در دوران قبل و پسا کرونا هم مدرسه به عنوان نهادی که مسئولیت سنگینی در تربیت آینده سازان کشور را بر اساس تعمیق هویت ملی و دینی ایرانیان بر عهده دارد ، نیازمند توجه و حمایت ویژه است و باید عوامل تضعیف نقش آفرینی مدرسه را طی سالهای دور و نزدیک شناسایی و ریشه یابی کرد.

به نظر می‌رسد یکی از عوامل سازمان یافته در این ریشه یابی ، نفوذ جریان غربگرا در نهاد تعلیم و تربیت دانست ، این جریان طی چهل و چند سال گذشته از هر فرصتی برای پیگیری هدف خود یعنی ایدئولوژی زدایی از آموزش و پرورش ، بهره گرفته است و در دوران مدیریت طولانی اصحاب این تفکر بر عالی ترین سطوح آموزش و پرورش ، برنامه های متعددی را به اجرا در آورده است ، که از جمله می‌توان به طرح‌ نظام جدید متوسطه اشاره کرد که هیچگونه اشاره ای به فعالیت های تربیتی و پرورشی نداشت و علاوه بر آن با پیش بینی پنجره های باز ، به دانش آموزان دختر و پسر امکان میداد تا در ساعات بین مدرسه سری به پارک بزنند .

از دیگر برنامه‌هایی که به صورت نرم به اجرا در آمد ، تنزل شاخص‌های والای معلمی بود که با کمرنگ کردن گزینش عملیاتی شد .

اما بی تردید ریشه ای ترین ضربه‌ای که این جریان به پیکر آموزش و پرورش وارد ساخت حذف تدریجی نظام تعلیم و تربیت ، الگو و تراز بود ، الگویی که در دوران شهیدان رجایی و باهنر طراحی و عملیاتی شد و چندین سال همچون نگینی بر تارک آموزش و پرورش درخشید . در نتیجه هدف نظام تربیت معلم طی دهه‌های گذشته است که اینک آموزش و پرورش در شرایطی بحرانی نیازمند چند صد هزار معلم است و به ناچار هر کس که دارای مدرک کارشناسی است را به عنوان معلم به کلاس میفرستد ، بدون اینکه دوره های تخصصی کافی تربیت معلم را دیده باشد یا فرصتی کافی برای بررسی صلاحیت‌های اعتقادی و برجستگی های شخصیتی و هنر معلمی اش وجود داشته باشد.

ضربه دیگری که بر پیکر آموزش و پرورش وارد شد ، حذف معاونت پرورشی بود با این توجیه که معلم هم کار آموزش میکند و هم کار تربیتی ، اما واقعیت آن است که هدف مدرسه تربیت می‌باشد .

« آموزش »و «پرورش » دو ابزار و دو راهکار در خدمت تربیت هستند اما غلبه کار معلم آموزشی است در حد فرصت با رویکردی تربیتی ، تلاشهایی را انجام میدهد در حالی که فعالیت های پرورشی ، عمدتاً با مشارکت دانش آموزان و در اوقات فراغت صورت می‌گیرد و طبعاً با هدف تربیت ، و بدین ترتیب تعارضی بین فعالیت های معلم و مربی پرورشی وجود ندارد ، زیرا هر دو با هدف مشترک تربیت در دو قالب متفاوت فعالیت می‌کنند و مکمل یکدیگرند .

این روزها بیش از هر زمان دیگر میتوان جای خالی مربیان پرورشی را در مدارس احساس کرد تا با آشنایی به آسیب های اجتماعی خصوصاً در فضای مجازی ، راهنما و مصونیت بخش دانش آموزان باشند و فرا رسیدن هفته امور تربیتی فرصت مغتنمی است برای آنکه جایگاه مربی پرورشی در مدرسه احیا شود و ارتقا یابد و بار دیگر مربیان پرورشی به عنوان هدایت کننده و هماهنگ کننده های فوق برنامه دانش آموزان شور و نشاطی تازه به مدارس ببخشند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *