آموزشوپرورش یکی از مهم ترین و بزرگترین نهادهای جامعه است که تمام سرمایههای انسانی و فکری آینده کشور را بهطور یک¬جا در خود جای داده است که کمیت و کیفیت آن به دست سنگربانان جبهه اصلی تعلیموتربیت، معلمان فداکار و دلسوز میباشد.
دانشآموزان امروز یا همان سرمایههای انسانی و فکری آینده جامعه که رهبری و مسئولیتهای قانونی و اجرایی کشور را به عهده خواهند گرفت، بهترین لحظات عمر خود را در مدارس با نظارت معلمان سپری می-کنند. دانشآموزان و خانوادههایشان انتظار دارند تا از آینه و الگوی تمام عیار پیش روی¬شان الگوبرداری نمایند، انرژی بگیرند و عزت نفس، شأن و منزلت، انصاف، عدالتخواهی، حقطلبی، آزادیخواهی، استقلالطلبی، یادگیری مستمر، حرفهای فکر کردن و تخصصی عمل نمودن را بیاموزند.
حال سؤال این است که آیا در شرایط کنونی چنین انتظاری برآورده میشود؟ آیا معلمان میتوانند این مفاهیم اساسی زندگی انسانی را بهعنوان فرهنگ قوی مدرسهای در جامعه نهادینه سازند، درحالیکه عزت نفس و شأن و منزلتشان همواره مورد بیتوجهی قرار میگیرد و با تبعیض، بیانصافی و بیعدالتی دست و پنجه نرم میکنند، حقطلبی آنها زیادهخواهی تلقی میگردد و به جای تمرکز بر یادگیری مستمر خود و شاگردانشان به دنبال رفع نیازهای اولیه زندگی خود میدباشند؟
حال این معلم چگونه میتواند مفهوم عدالت و انصاف را به شاگردانش آموزش دهد، درحالیکه خودش از آن بیبهره است؟ معلم چگونه میتواند شاگردانش را به خودشکوفایی برساند؟
بر اساس هرم مازلو، معلمی که باید در رأس هرم به خودشکوفایی رسیده باشد تا بتواند شاگردانش را به خودشکوفایی برساند و هنوز در پایینترین سطوح هرم در تامین نیازهای اولیه خود درگیر است و با هزاران مشکل وارد کلاس درس میشود، چگونه میتواند به دغدغههای مخاطبانش بیاندیشد و در جهت رفع آنها بکوشد و موتور پیشرفت و ترقی کشور را به حرکت درآورد؟
آیا واقعا آموزشوپرورش مهم است؟
بیش از 2500 سال پیش کنفسیوس چنین مطرح کرده است: «جامعه ای که به آموزشوپرورش خود بها دهد، آن جامعه رنگ شکست را نخواهد دید.» و یا در سال 1957 وقتی که روسیه برای اولین بار به فضا دست پیدا کرد، آمریکاییها به شدت برآشفته شدند که چطور آنها نتوانسته اند و از قافله عقب مانده اند. لذا آنها به یک تیم تحقیقاتی بسیار قوی و مجرب مأموریت دادند تا در این زمینه تحقیق کنند که این تیم پس از کلی تحقیق و تفحص به جایگاه ویژه «آموزشوپرورش» در روسیه پی برد. بنابراین آموزشوپرورش از جایگاه مهمی در میان کشورهای پیشرفته برخوردار است؛ زیرا آنها دریافته¬اند که هر چه بیشتر در آموزشوپرورش هزینه کنند، مسیر ترقی و پیشرفت کشور و توسعه را بیشتر هموار مینمایند.
حال سؤال این است که آیا آموزشوپرورش کشور ما از چنین توجه و اهمیتی برخوردار است؟ پاسخ کاملا روشن است؛ چراکه نگاه مسئولان به آموزشوپرورش نگاه مصرفی است، درحالیکه باید بدانند «هزینه» در آموزشوپرورش عین «سرمایه¬گذاری» است. اگرچه رهبر معظم انقلاب بارها به سرمایهای بودن آموزشوپرورش تاکید داشته و دارند، اما برخی از مسئولان ارشد اجرایی کشور تاکیدشان بر مصرفی بودن آموزشوپرورش است. لذا تا این نگاه در میان مسئولان اجرایی کشور تغییر نکند، انتظار بهبود و توسعه در آموزشوپرورش رؤیایی بیش نخواهد بود.
اکنون سؤال اساسی این است که پیامدهای بیتوجهی مسئولان به آموزشوپرورش چه خواهد بود؟
از آنجا که آموزشوپرورش دیربازده است، اثرات بیتوجهی مسئولان به یکباره نمود پیدا نمی¬کند، بلکه به تدریج آثار خود را نمایان می¬سازد. این است که هر سال که می¬گذرد، شاهد روزافزون مواردی از قبیل؛ بیکاری، طلاق، بیثباتی در خانوادهها، اعتیاد، بیعدالتی، تبعیض، رشوه، ربا، قانون¬گریزی، کلاهبرداری، اختلاس، دروغگویی، خیانت، دزدی، سرقت علمی و هنری و ادبی و … هستیم.
همچنین سؤال دیگری که مطرح میشود این است که چگونه بیتوجهی مسئولان به آموزشوپرورش منجر به چنین پیامدهای خطرناکی میشود که میتواند جامعه را به بنبست بکشاند؟ که با کمی تأمل، پاسخ آن کاملاً واضح است؛ چون معلم از طرفی با کلاس غیراستاندارد، تراکم دانش¬آموزی نامتعارف، حقوق ناعادلانه، مدرسه ناشاد، قوانین ناکارامد و … سرکار دارد و از طرفی دیگر به بیتالمال هم دسترسی ندارد که اختلاس کند و راهی هم وجود ندارد که حقوق خود را برداشت کند. حال وقتی معلمان خود را خلع سلاح می بینند (چون خود را پایبند به نظام جمهوری اسلامی میدانند وگرنه از مهمترین سلاح برخوردارند؛ چراکه سرمایههای فکری جامعه را در اختیار دارند) سعی میکنند به گونه دیگری عمل کنند؛ چون به این باور رسیدهاند که کیفیت در آموزشوپرورش مهم نیست، همین که کلاس را اداره و کنترل کنند بیش از حقوق دریافتیشان کار کردهاند.
درست! این همان زنگ خطری است که در آموزشوپرورش به صدا درآمده است که اگر شنیده نشود و مورد توجه قرار نگیرد و در جهت رفع دغدغههای معلمان کار معناداری صورت نگیرد، پیامدهای مخرب آن برای سالها قابل جبران نخواهد بود!!!
اما آخرین سوال این است، چگونه میتوان این تهدیدات را به فرصت تبدیل کرد و جامعه را در مسیر رشد و توسعه پرشتاب قرار داد؟ که در پاسخ به آن می¬توان گفت: بهتر است
موتور آیندهپژوهی را در نظام آموزشی کشورمان روشن کنیم.
پس از نیازسنجی های لازم اقدام کنیم.
به جای توسعه کلانتری ها، بیمارستان¬ها، دادگستری ها و … به توسعه مدارس بپردازیم.
به جای ساختن دادگاهها و بانکهای مجلل، مدارس پیشرفته بسازیم.
به جای صدور مجوز استخدام و حقوقهای کلان برای قضات به حقوق معلمان توجه کنیم.
به جای گسترش نیروی انتظامی به توسعه آموزشوپرورش قوی بپردازیم.
به جای توسعه زندانها به تقویت مدارس بیاندیشیم.
به جای اختصاص ساعتها برنامههای بیمحتوای در صدا و سیما به جایگاه آموزشوپرورش بپردازیم.
به جای شعارهای پوچ و توخالی، کمی عمل کنیم.
به جای صدور مجوز دفاتر طلاق به شاد کردن محیط مدارس توجه کنیم.
به جای توجه به حفظیات بی¬اثر، خلاقیت را در دستور کار قرار دهیم.
به جای رخوت و سستی، شادی را به دانش¬آموزان هدیه کنیم.
به جای این که دانش¬آموزان را از مدرسه گریزان کنیم، آنها را عاشق مدرسه کنیم.
به جای بیتوجهی به معلمان، آنها را دریابیم.
برای کار نکرده در رسانهها بوق و کرنا راه نیاندازیم؛ چرا که معلمان از وعدههای پوچ، خسته و در رنجاند.
حال اگر راهکارهای مطرح شده مورد توجه قرار گیرد، جامعه سالمتر، شادتر، ایمنتر، خانوادهها پایدارتر، و طلاق، دزدی، اختلاس، بیماری، قانونگریزی، رشوه، ربا، دروغ، خیانت و … کمتر می¬گردد.
در نهایت، باید کاری کنیم که دانشآموزان آرزوی معلم شدن داشته باشند.
به امید آن روز
دکتر محمود صفری
18/2/1399
برچسبآموزش و پرورش خبر آموزش و پرورش خبر معلم
بسم الله قاصم الجبارین.
باتشکر از اظهارات و دلسوزی جنابعالی.
به نطر بنده حقیر، رویکرد ایجابی، نگاه عمیق و از همه مهمتر سیاست ساختارشکنانه برای تغییر سیستمی که همه انرژیها و توان و خلوصی هم که در این مجموعه ارزشمند ملی وجود دارد، هدر داده و نابود می کند از جمله نیازهای اساسی برای دستگاه تعلیم و تربیت می باشد.
چقدر افراد باتجربه ای که رفتند و کوله بارشان بر زمین و بلا استفاده مانده و چه جوانانی که با دنیایی از آرزو و انگیزه و نشاط در شرف بازنشستگی قرار گرفته اند..و لیکن فاصله ای بسیار با با عملیاتی شدن آمالشان می بینند…
در این وانفسا دانش آموزان معصوم هستند که با دستهای خالی هر ساله روانه زندگی ای می شوند که آمادگی مواجهه با آن را ندارند و با دستهای خالی باید مین های زیادی را خنثی کنند تا وارد میدان زندگی شوند…
سلام با تشکر از دکتر صفری نظرات ودیدگاه بسیار عالی ولی جامعه فعلی
ونظام اموزش وپرورش ما را اینگونه می خواهند وهیچ ارزشی برای جامعه فرهنگیان نمی گذارند من اگه یادتون باشه دو سال پیش سکته زدم بعد از اینکه مرخصی پزشکی داشتم مدیرمان زنگ زد وگفت سواری مرخصی وغیبت بچه ها وکلاسشان را چه کنیم من ان زمان خیلی به حال خودم ومعلمین متاثر شدم وفقط لحظه شماری می کنم این دو سال باقی مانده زودتر بگذرد وزودتر ازکناره بگیرم تا اینکه بخواهم خودم را درگیر برنامه هایی کنم که نظام نمی خواهد وبرایش اهمیت نمی دهد فقط برای همکاران جدید ارزوی موفقیت دارم که بتوانند یک برانامه نوین که شما ارائه داده بودید به پای عمل برسانند
با تشکر از دکتر صفری وارزوی سلامتی انشاالله بتوانید در حوزه اموزش وپرورش ایده های خودتان را عملی کنید التمای دعا