فرید الدین جهاد گراز جنس بعضی آقا زاده ها نیست


بین سالهای ۱۳۶۶تا۱۳۷۱ دانشجوی آقای دکتر حداد عادل در دوره کارشناسی بودم و شش سال بعد با معرفی یکی از دوستان مشترک برای مدیریت دبیرستان فرهنگ خدمت استاد رسیدم . جلسه معارفه خیلی به طول نیانجامید چراکه ایشان شاگردشان را به یادآوردند و تبادل بعضی اطلاعات که حاکی از همسویی فکری شاگرد با استاد بود ،خیلی سریع ایشان را به تصمیم برای انتخاب مدیر نزدیک کرد . قرار شد با فریدالدین هم نشستی داشته باشیم . کتابخانه مدرسه محل قرار وگفتگویمان شد . برخلاف بسیاری از مسئول زاده ها او را با لباس و رفتاری ساده و بسیجی دیدم . از دغدغه ها ی تربیتی و نگاه ویژه خود وپدربزدگوارش به علوم انسانی گفت و در همان روزها یعنی تابستان ۱۳۷۸ کار را باهم شروع کردیم . اطلاعات مهمی که برایم اهمیت داشت در درجه اول اینهابود :
۱ . آیا در تاسیس و اداره مدرسه فرهنگ ، انتفاع مادی نقشی داشته ؟ که بابررسی اساسنامه و بویژه مشاهده رفتار استاد عزیز که نه انتظار وطلب حق موسس را داشتند و نه حتی بابت کلاسهایی که با بچه ها داشتند حق التدریسی دریافت می کردند ،مطمئن شدم به مجموعه ای وارد شده ام که با هدف معنوی و مقدس تاسیس شده و اداره می شود .
۲. دانش آموزان از قشرهای مختلف اجتماعی و صرفا با وجه اشتراک علاقه به علوم انسانی و البته علاقمندی به انفلاب اسلامی و تربیت دینی انتخاب می شدند . و مسئله توان مادی دخلی در انتخاب و ًبت نام آآنها نداشت . از شرق و غرب و جنوب و شمال تهران دانش آموز داشتیم .
۳. آن روزها الگوی مدرسه علوم انسانی غیر دولتی فرهنگ ، مورد توجه مسئولان آموزش و پرورش قرار گرفته بود و با نظارت و مدیریت خود دولت ، مدارس نمونه دولتی فرهنگ در تهران و دیگر استانها تاسیس و تکثیر شده بود . و خانواده ها با خاطری آسوده تر فرزندان علاقمند به علوم انسانی شان را به آن مدارس می سپردند .
۴. با فریدالدین حداد بدلایل مدیریتی بارها به مشکل برخوردیم اما تقوای او و پدرش و علاقه شان به سرنوشت و آینده مدرسه ، بارها در کوتاه
آمدنها و بزرگ منشی ها برایم مشهود گشت و پشتوانه و محرکی بود که بتوانم پنج سال با روحیه مثبت در آن مجموعه انجام وظیفه کنم .
۵ . زندگی معنوی و علمی و ساده و بدور از تجمل و تکبر دکتر و خانواده اش را بارها ا ز نزدیک مشاهده کردم .
فرید حداد آن روزها یک دستگاه اتومبیل رنو ارزان قیمت سوار می شد و این روزها هم دیده ام


پرایدی قدیمی دارد و دائما بدنبال تکثیر این الگوی تربیتی و تعلیمی در مناطق محروم با این و آن فرد موثر در تماس است و متواضعانه و گمنام در رفت و آمد به آن مناطق سفر می کند و خطر می کند …
و اما بنظر حقیر که سالهاست بخش های مختلف آموزش و پرورش را تجربه کرده ام ، وجود این الگوی مدرسه داری که بحمدالله به خدمت جهادی و ایثارگرانه در مناطق محروم مانند سیستان و بلوچستان و خوزستان … انجامیده ، نه تنها مغایر با عدالت آموزشی نیست بلکه در جریان سازی و راهگشایی برای همه مسئولان دلسوز در بخش دولتی و غیر دولتی و تشویق آنها به توزیع عادلانه فرصت های آموزشی تاثیر بسزا دارد .
و در آخر وظیفه خود می دانم از شخصیت فرهیخته و خدوم مادری ارجمند که اگر درایت و حساسیت او نبود معلوم نبود فرید الدین جهادگر امروز ،از جنس بعضی آقازاده ها ی رفاه طلب و تجمل خواه نمی شد . نقش مادر در کنار آرمانخواهی پدر ، این نتیجه را تحویل جامعه داده .
همینجا جادارد از مجری برنامه ای که به نظر من د رآن به این مادر انقلابی و دلسوز و فرهیخته ،بجای مسئولانی که آنها باید پاسخگو باشند ،احساسی و غیرمنصفانه تاخت ،درخواست کنم در برخورد با مدعوین با مطالعه عمیق تر و منصفانه عمل کنند . و از خانم دکتر حکیم زاده هم که اگر چه نظراتی با تامل بیشتر از ایشان در باره اشخاص مورد انتظار است ،بخاطرسعی در حفظ احترام به یک بانوی فرهیخته و مجاهد در برنامه تلویزیونی تشکر کنم .
والله المستعان
مصطفی عطاران

یک دیدگاه

  1. سلام،درود بر برادر عطاران که در این وانفسای،بی تقوایی،منصفانه از حق دفاع کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *