خبرگزاری فارس ـ گروه آموزش و پرورش: در پنجمین سلسله نشست‌های بررسی چالش‌های گلوگاهی نظام تعلیم و تربیت که در خبرگزاری فارس برگزار شد، دکتر محمود مهرمحمدی مهمان فارس بود؛ اردوان مجیدی، پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت و مشاور مدیرعامل خبرگزاری فارس، پرسشگر این گفت‌وگو بود.

در این گفت‌وگوی طولانی که به دیدگاه‌های ایشان در مسائل مهم و کلیدی پرداخته شد، مباحثی نظیر بررسی عدم دلایل اجرای کامل سند تحول و نواقص و چالش‌های پیش روی آن، رویکردهای متداول در اقدامات نظام رسمی آموزش و پرورش و تنگناهای آن، مسأله تمرکززدایی از نظام تعلیم و تربیت، پرداخته شده است.

این گفت‌وگو سعی می‌کند تنگناهای تحول تعلیم و تربیت را مورد کنکاش قرار دهد؛ در ادامه، بخش اول از جلسه اول این گفت‌وگو را می خوانیم:

***

محمود مهرمحمدی عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی است. وی متولد سال ۱۳۳۷ در تهران است که دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان علوی گذراند و همچنین بخشی از دوره دبیرستان را نیز در همین مجموعه پشت سر گذاشت.

مهرمحمدی در سال ۱۳۵۵ دیپلم ریاضی خود را از دبیرستان جاویدان تهران اخذ کرد و برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شد؛ وی مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۵۸ و کارشناسی ارشد را در سال ۱۳۶۰ دریافت کرد و با هدف تدارک امکان خدمت بیشتر، رشته تحصیلی‌اش از تکنولوژی صنعتی در دوره لیسانس به تکنولوژی آموزشی در کارشناسی ارشد تغییر کرد.

وی پس از اتمام تحصیل به ایران بازگشت و در وزارت علوم به عنوان عضو هیأت علمی استخدام شد. در سال ۱۳۶۴ با استفاده از بورس تحصیلی به آمریکا بازگشت تا تحصیلاتش در علوم تربیتی، برنامه ریزی درسی، را در سطح دکتری دنبال کند و در نهایت در سال ۱۳۶۷ مدرک دکتری خود را از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی دریافت کرد.

مهرمحمدی پس از اخذ مدرک دکتری به کشور بازگشت و همزمان با تدریس در دانشگاه ها به سمت رئیس مرکز برنامه‌ریزی آموزشی در وزارت علوم منصوب شد. او در سال ۱۳۶۸ به دعوت وزیر وقت آموزش و پرورش به این وزارتخانه مامور شد، در سال ۱۳۷۶ به دانشگاه تربیت مدرس منتقل شد و تا سال ۱۳۹۶ به مدت ۲۰ سال در گروه تعلیم و تربیت به تربیت دانشجو در دوره دکتری پرداخت. اغلب دانش آموختگان رشته برنامه درسی در کشور، به نحوی جزو شاگردان او بوده اند. ترویج رشته برنامه ریزی درسی در دو دهه اخیر در کشور، با محوریت وی انجام شده، و برخی او را به عنوان پدر رشته برنامه درسی کشور می شناسند.

در سال 1383 مسئولیت اجرای بزرگترین مطالعه راهبردی تعلیم و تربیت در کشور در سالهای گذشته را بر عهده گرفت؛ مطالعه سند ملی آموزش و پرورش؛ که در سال 1390 با عنوان “سند تحول بنیادین آموزش و پرورش”، پس از نزدیک به یک دهه طی طریق، به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید. این سند در حال حاضر مهمترین راهبرد ملی در این حوزه است و به نحوی محور تلاشهای رسمی برای ارتقاء نظام آموزش و پرورش کشور محسوب می شود.

در فاصله سال های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ نیز مسؤولیت دانشگاه تازه تاسیس فرهنگیان را بر عهده داشت. مهرمحمدی پس از اتمام دوره مدیریت در دانشگاه فرهنگیان تصمیم گرفت با درجه استاد تمام پایه ۳۸ درخواست بازنشستگی کند.

علاوه بر آن در کارنامه آموزش و پرورشی وی ریاست پژوهشکده تعلیم و تربیت وزارت آموزش و پرورش، ریاست انجمن مطالعات برنامه درسی ایران، مدیر کل مرکز تحقیقات آموزشی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، مشاور پژوهشی و برنامه ریزی وزیر آموزش و پرورش، و سردبیری فصلنامه علمی و پژوهشی تعلیم و تربیت دیده می‌شود.

***

*مجیدی: تعلیم و تربیت در کشور ما متأسفانه به عنوان حوزه دسته چندم به حساب می‌آید. چه اقداماتی می‌توان انجام داد تا وضعیت آن بهبود یابد؛ چه مشکلات و گرفتاری‌هایی در روند فعالیت روزمره آموزش و پرورش وجود دارد و اینکه وزیر جدید آموزش و پرورش با چه مشکلاتی مواجه است؟

در این گفتگو می‌خواهیم با دیدگاه و زاویه نگاه شما بیشتر و عمیق تر آشنا شویم؛ شما به عنوان فردی که سال‌ها مدیریت مطالعه و تدوین سند تحول را بر عهده داشته‌اید و طی سال‌های متمادی این سند با جرأت، پافشاری و مدیریت‌ شما و افراد دیگر، مسیر تدوین خود را پشت‌سر گذاشت و البته مقاومت‌ها و چالش‌های مختلفی را در مراحل مختلف تجربه کرد، چه مطالبه اساسی را برای تحقق این سند به صورت عملی دارید و فکر می‌کنید کجای کار می‌لنگد که اجرا و تحقق سند تحول با کندی پیش می‌رود؟

به نظر می‌رسد سندی که مطالعات آن هشت سال به طول انجامید، و فارغ از برخی نقدها به آن، از ابعادی استحکام دارد و شما و دیگر کارشناسان با دقت و حوصله به آن پرداختید و نواقص آن را در حد بضاعت رفع کردید، چرا از سال 90 تاکنون، نه اینکه اثری نداشته باشد اما به نظر می‌رسد آن اثر لازم را به صورت ملموس در سطح تعلیم و تربیت واقعی در کف مدارس نداشته است؟

*مهرمحمدی: اینکه آثار تحولی مورد انتظار را شاهد نبودیم به عوامل مختلفی بازمی‌گردد که به اختصار به برخی از آن عوامل اشاره می‌کنم. نخست اینکه اجرای سند تحول و مضامین تحولی آن نیازمند یک اراده ملی و در سطح حاکمیت است که فراتر از یک دستگاه متولی که آموزش و پرورش است، اتفاق می‌افتد و برای آن دست کم در مجموعه حاکمیت، کل دولت باید در اجرا اهتمام ویژه داشته باشد و به خوبی ورود پیدا کند.

از این زاویه می‌توان به بخشی ازعلت اجرایی نشدن، دست یافت که آیا دولت‌ها اهتمام کافی را برای اجرای سند تحول داشته‌اند یا خیر؛ البته شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع تصویب کننده یک نقش نظارت عالی دارد و در تعقیب نقش خود همواره مطالبه اجرا را از وزارت آموزش و پرورش داشته است.

اما بنده فکر می‌کنم تنها وزیر و دستگاه آموزش و پرورش نیستند که باید در این زمینه پاسخگو باشند بلکه اراده‌ای فراتر از دستگاه آموزش و پرورش لازم است و کل حاکمیت و به ویژه دولت باید نقش‌آفرین باشند و تغییراتی که در آموزش و پرورش باید اتفاق بیفتد نیازمند اجماع در سطح ملی است.

*ابتکار عمل در طراحی و مدل‌های تولید سند تحول

نکته دوم این است که وقتی سند تحول را تنظیم کردیم، در طراحی و مدل‌سازی برای تولید سند تحول، ابتکار عمل‌های خوبی به خرج داده شد؛ از جمله پیش‌بینی کردیم که مبانی نظری را در سطح انتزاعی رها نکنیم و آن را یک درجه به جریان اجرا نزدیک کنیم؛ چیزی که «رهنامه تربیت» شد؛ که به دنبال فلسفه تربیت رسمی وعمومی در جمهوری اسلامی ایران نوشته شد.

رهنامه مقداری حرف‌های عملیاتی‌تر است. گرچه هنوز در فضای نظری قرار داد و جزو مجموعه مبانی نظری سند تحول به حساب می‌آید. مدل‌های نظری مربوط به 6 زیرنظام و 6 ساحت را در رهنامه یا دکترین تربیتی در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران دیدیدم، که این یک ابتکارعمل بود.

این مجموعه مطالعات نظری که شامل سه بخش بود (که بخش سوم آن، رهنامه بود)، ما را به خروجی نهایی که برنامه راهبردی تحول است، وصل کرد. در آنجا مطابق آنچه در اسناد راهبردی وجود دارد و در ساختار آن دیده می‌شود، بیانیه مأموریت، چشم‌انداز و ارزش‌های محوری آموزش و پرورش  را تا اهداف، استراتژی‌ها، اهداف عملیاتی، اهداف خرد و در نهایت راهکار داریم.

*فرصت نداشتیم و کار نیمه‌تمام رها شد!

در پاسخ به پرسش شما، باید بگویم در سند خروجی ما که برنامه راهبردی توسعه است، در حد راهکارها متوقف شده‌ایم. بنابراین نکته دوم که بیان می‌کنم، این راهکارها لازم است به برنامه تبدیل شود و برنامه‌ها براساس یک شاخص‌هایی زمان‌بندی شده در برنامه‌ راهبردی گنجانده شود.

ما فرصت نداشتیم که این کار را انجام دهیم بنابراین کار نیمه تمام رها شد. به هرحال آموزش و پرورش  مجبور بود در جریان اجرا، کار نیمه تمام را تمام کند. بخش عمده‌ای از زمان بین سال‌های 89 تا 90 که شاهد تصویب سند تحول بنیادین در شورای عالی انقلاب فرهنگی بودیم تا به امروز، زمان صرف تولید برنامه‌های عمل زیرنظام‌ها شده است؛ یعنی تولید برنامه‌های عملیاتی زیر مجموعه هر کدام از زیرنظام‌های شش‌گانه که آن هم داستان خود را دارد.

در هر حال وقت زیادی گرفته شد تا این برنامه‌های عمل به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش  برسد و اکنون به نظر می‌رسد این نقص برطرف شده و گام تکمیلی برداشته شده است.

*عناصر اصلی سند تحول بر زمین مانده است

نکته دیگر این است که نه اینکه سند تحول اجرا نشده باشد، بلکه یک اتفاقاتی در ارتباط با آن رخ داده است. البته سند تحولی که از آن صحبت می‌کنید سند مصوب است، چون یک چیزی را ما به عنوان تیم علمی و پژوهشی عرضه کردیم و در نهایت چیزی پس از عبور از فیلتر مراجع سیاست‌گذار نظیر شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد که بین اینها یک فاصله قابل توجهی وجود دارد؛ و اتفاقاتی رخ داد که اگر لازم باشد به آن خواهم پرداخت.

اما همین سندی که تصویب شد، بخش‌های عمده‌ای از آن اجرا شد، ولی بسیاری از فقرات یا عناصر اصلی و مهم آن زمین مانده و در اجرا با مشکل مواجه شد و یک مقداری منتظر برنامه‌های عمل زیرنظام‌ها بود.

*شتابزدگی در تأسیس دانشگاه فرهنگیان

از میان مواردی که اجرا شده است، مهمترین فقره‌اش تأسیس دانشگاه فرهنگیان است که منطبق بر یکی از راهکارهای صریح سند تحول است که اتفاقی محسوس و ملموس به حساب می‌آید. اتفاقات دیگری که در راستای اجرای سند تحول رخ داده، نسبت به آنچه در آموزش و پرورش و در سطح مدارس جریان داشته، چشمگیر نبوده است؛ اما آنچه خیلی با هیاهو، پرسروصدا و انصافاً اتفاق مهمی بوده، تأسیس دانشگاه فرهنگیان است.

درباره تأسیس دانشگاه فرهنگیان جای بحث و گفت‌وگوی بسیاری وجود دارد که این شتاب و سرعت عملی که در تأسیس دانشگاه فرهنگیان خرج شد، به چه دلیل بود؟ در واقع هنوز مرکب مصوبه سند تحول در شورای عالی انقلاب فرهنگی خشک نشده بود که اساسنامه دانشگاه فرهنگیان به تصویب رسید؛ و از سال 91 شاهد فعال شدن دانشگاه فرهنگیان بودیم.

همیشه عرض کردم به رغم اینکه تأسیس این دانشگاه اتفاق مهم سند تحول بوده است، اما این شتابزدگی آثار منفی خاص خود را داشت. اگر ما از دانشگاه فرهنگیان انتظار داریم نسل جدید معلمان را با ویژگی‌های مورد انتظار برای ایجاد تحول در آموزش و پرورش تربیت کند، حال سؤال اساسی این است که این شتابزدگی در راه‌اندازی دانشگاه فرهنگیان، بدون توجه به نیازهای زیرساختی خصوصا از نظر فضا، امکانات و تجهیزات، و همچنین استاد و هیأت عملی، به چه دلیل بود؟ آیا توانسته‌ایم خروجی‌های لازم را به عنوان سفیران تغییر و تحول در آموزش و پرورش کشور از دانشگاه فرهنگیان کشور به دست آوردیم؟ و اینکه با این روند به دست می‌آید یا نمی‌آید؟

خلاصه زمانی که بنده در دانشگاه فرهنگیان حضور داشتم، به شدت نگران این بعد کیفیت بودم؛ و به همین خاطر نیز تصمیماتی گرفتیم که بعداً مورد بازنگری قرار گرفت. و اکنون نگرانی‌ها در وجود بنده قوت گرفته است که آیا فارغ‌التحصیل دانشگاه فرهنگیان از صلاحیت‌ها و کیفیت‌هایی برخوردار هستند تا خودشان اسباب تحول کیفی در آموزش و پرورش و محور تغییر و تحول باشند؟

منظور عرضم این بود که ما بخش‌هایی از سند تحول که برجسته‌ترینش دانشگاه فرهنگیان برای تأمین نیروی کارآمد در آموزش و پرورش است را اجرایی کردیم، اما در نحوه عملیاتی و اجرایی کردن آن، از منظر کیفیت، بحث و گفت‌وگو وجود دارد.

*اجرای 3ـ3ـ6 مصیبت‌بار بود!

یکی از دیگر فقرات مهم سند تحول که علی‌ظاهر به اجرا گذاشته شده است، تغییر در ساختار نظام آموزش و پرورش و ارائه نظام 3ـ3ـ6 است؛ اگر چه قرائن، شواهد و راهکارهایی در سند تحول برای اجرای آن پیدا می‌‌شود، اما آن شکل از اجرایش مصیبت‌بار و فاجعه‌بار بود؛ و به نظر بنده در اینجا نیز جلوه‌ای از اجرای مضامین سند تحول را به بدترین و نامناسب‌ترین شکل شاهدش بودیم که وارد آن بحث نمی‌شوم.

اگر از افرادی که متولی اجرای سند تحول بود بپرسیم، از اجرای نظام 3ـ3ـ6 به عنوان اتفاقی مهم در اجرای سند تحول اشاره می‌کنند؛ اما واقعاً باید پاسخگو باشند که چرا به این شکل، آن فقره اساسی در سند تحول را با نوعی به تمسک به ظاهر یک راهکار و بدون توجه به لوازم دیگری که در سند تحول برای آن پیش‌بینی شده بود به اجرا گذاشتند؟

*مجیدی: به نظر شما آیا اجرای سند تحول با حرف زدن درمورد بندها و راهبردهایش می‌تواند اتفاق بیفتد؟ مثلا معرفی متن سند از نمونه آن است که مشاهده می‌شود در مناطق، ادارات و مدارس جلساتی را با عنوان آشنایی با سند تحول برگزار می‌کنند! یا آموزش ضمن خدمتی با این عنوان دارند!

آیا واقعا سند تحول باید به این شکل محقق شود؟ یا سند تحول یک بستر و زیرساختی را باید پی‌ریزی کند که در این زیرساخت، اقدامات انجام شود؟ به جای آنکه ما در مورد فلان بند سند سخنرانی کنیم، شاید نیاز به ارائه آموزش‌های مختلف است که معلم سر کلاس باید انجام دهد و فراهم کردن بستری در مدرسه که در قالب آن بتواند تدریس کند! به نظر می‌رسد یک خلط جایگاهی درباره سند تحول صورت گرفته است!

*مهرمحمدی: این سؤال شما را می‌توانم به سؤال نخست برگردانم؛ ما راه و استراتژی را در اجرا ظاهراً درست انتخاب نکردیم، و تمرکز خود را تا حدودی بسیاری بر تبیین نظری و انتقال مفاهیم، بالا بردن سطح آگاهی معلمان و مدیران نسبت به مفاهیم مندرج در سند تحول و مضامین مورد نظر گذاشتیم.

فکر می‌کنم استراتژی غلط و نادرست سبب شد اتفاقاتی که باید در جهت بهبود کیفیت آموزش و پرورش و بالا رفتن میزان کارایی آن به نام سند تحول آموزش اتفاق بیفتد، اتفاق نیفتاده است؛ منظور بنده از استراتژی، استراتژی از بالا به پاثین است.

*استراتژی اجرای سند تحول غلط است

بنده فکر می‌کنم منهای این موضوع که سند تحول ممکن است نواقصی داشته باشد، و جراحی‌های انجام شده در پیش‌نویس ارائه شده سند، اگر سند تحول را بخواهیم با همین شرایط عملیاتی کنیم، بعد از قریب 9، 10 سال از تصویبش، و چون اتفاق خاصی در اجرا نیفتاده است، ایجاب می‌کند که بازنگری در استراتژی داشته باشیم؛ زیرا استراتژی از بالا به پایین اجرای سند تحول، استراتژی غلطی است و باید استراتژی از پایین به بالا یا استراتژی تلفیقی ابداعی را مورد نظر قرار دهیم.

بنده درباره عملیاتی کردن این نوع استراتژی، تأملاتی داشتم و بحث‌هایی تحت عنوان استراتژی اجرای مدرسه‌ محور سند تحول، مطرح کردم. منظور این است که ما باید در سطح مدرسه تلاش کنیم اتفاقاتی بیفتد، و مدرسه تراز سند تحول را به یک معنایی که برخی استفاده می‌کنند، تعریف کنیم؛ و براساس یک منشور یا مانیفستی متخذ از معانی، مضامین و مفاهیم سند تحول، بگوییم در بُعد مدیریت، بعد منابع انسانی، بعد زیرنظام‌های سند تحول، بعد برنامه درسی، بعد مالی، بعد پژوهشی و به طور کلی ابعاد شش‌گانه زیرنظام‌ها در مدرسه چه اتفاقاتی باید بیفتد؟

* ایجاد شور و هیجان در مدارس با اجرای منشور «مدرسه تراز سند تحول»

اگر بخواهیم عملکرد مدرسه‌ای را با شاخص سند تحول مورد بررسی قرار دهیم، و بگوییم در راستای سند تحول هست یا نیست، می‌توانیم یک چنین منشور یا مانیفستی را آماده کنیم. و تلاش‌هایی شده است؛ مثلاً بنده مانیفست و منشوری را آماده کردم؛ و به دوستانم پیشنهادم این بود شما بیایید استراتژی از پایین به بالا را حداقل به موازات آن استراتژی که تا به حال از بالا به پایین داشتید، اجرا کنید.

مثلا بگویید اگر مدرسه بخواهد در تراز سند تحول شناسایی شده و به رسمیت شناخته شود، باید مدیریتش با مشارکت همه ذی‌نفعان باشد. یا اینکه برنامه‌های درسی‌اش باید نشان از توجه متوازن به ساحت‌های مختلف تربیتی باشد؛ برنامه‌های درسی‌اش باید انعطاف لازم داشته باشد، و باید بحث تکنولوژی و استفاده از آن مورد اهتمام باشد، و پژوهش و ارزیابی باید در چرخه‌های منظم و مشخصی اتفاق بیفتد. همچنین اینکه نسبتش با جامعه محلی چگونه باشد و چه نوع رابطه‌ای با جامعه محلی برقرار کند؛ و فهرست قابل توجهی که بنده اسمش را پیش‌نویس منشور «مدرسه تراز سند تحول» گذاشته‌ام.

اگر منشور مدرسه تراز سند به تصویب برسد، مدارس براساس چارچوب کلی برنامه عمل یا اکشن‌‌پلن برای خود تعریف می‌کنند. و به نظربنده، اکشن‌پلن‌های متنوع و متعددی براساس چنین مانیفستی قابل تعریف و قابل ارائه است. بنابراین می‌توانیم مدارس تراز سند تحول در رنگ‌های مختلف، با طعم‌های مختلف و ریخت‌های متفاوت داشته باشیم، که در واقع اینها تجمیع‌کننده همه ابتکار عمل‌ها و خلاقیت‌های کف مدرسه است؛ خلاقیت‌هایی که ممکن است تک‌تک معلمان داشته باشند. و کافی است این ابتکار عمل‌ها و خلاقیت‌های خود را در قالب یک برنامه عملی که قابل توجیه است، از نظر هم راستا بودن با منشور تحول و منشور مدرسه تراز سند تحول، تدوین کنند و در اختیار آموزش و پرورش  قرار دهند.

هر مدرسه یا گروهی از مدارس که از یک نقشه عمل اینچنینی برخوردار شد، باید کاملاً آزاد گذاشته شود و انواع و اقسام حمایت‌ها از آن به عمل بیاید. این غل و زنجیر سلسله مراتب اداری از دست و بال مدیرش باز شود، و به وی اجازه داده شود در راستای برنامه عمل و نقشه راه خودش تلاشش را انجام دهد، و بدین ترتیب یک شوری، یک هیجانی، یک ولوله‌ای و یک معرکه‌ای از تنوع ایده‌ها و زمینه های اینچنینی را شاهد خواهیم بود.

 اگر واقعاً چنین تصمیمی به نام «اجرای مدرسه‌ محور سند تحول» و اتخاذ استراتژی مدرسه‌ محوری در اجرای سند تحول با این ویژگی‌های کلی که عرض کردم وجود داشته باشد، و البته جسارت اتخاذ چنین تصمیمی وجود داشته باشد، و متعاقب با این برنامه عملی که هر مدرسه یا گروهی از مدارس ارائه می‌کنند، اختیارات، امکانات مالی لازم و پشتیبانی مالی مدیریتی و حرفه‌ای به آنان ارائه شود، فکر می‌کنم در یک پروسه و فرایند سریع‌تری واقعاً می‌توانیم بگوییم در تعداد قابل توجهی مدرسه، سند تحول اجرا شده است.

اما نه با یک ریخت و یک قیافه و یک شکل خاص؛ سند تحول در سطح مدرسه می‌تواند جلوه‌های مختلفی داشته باشد و این را باید به رسمیت بشناسیم؛ مدرسه حکمت یک جلوه‌اش است، مدرسه‌ شناختی که براساس علوم شناختی برنامه‌ریزی کرده‌اند، جلوه دیگری می‌تواند باشد.

بدین ترتیب که عرض کردم ما می‌توانیم گام‌های مؤثری در خروج از این وضعیت آزاردهنده به حالت تعلیق درآمده اجرای سند تحول، برداریم.