
“تربیت” آنچه هست و آنچه نیست!
سالهاست که رسالت سترگ تربیت در کالبد نظام آموزشی ما به تعطیلی کشانده شده است. دریغا که هنوز هیچ دست توانا و هیچ اندیشه ژرفی نتوانسته است بر این درد مزمن، این رخوت مهلک ناشی از دوری از اصول و مبانی بنیادین تربیتی، مرهمی نهد.
نگارنده بر این باور است که مفهوم «تربیت» در سازمان آموزش و پرورش و نهاد مدرسه، نه تنها به درستی فهم نشده، بلکه گویی محمل اصلی درک و تعریف صحیح نیز قرار نگرفته است. این گسست و ناآگاهی، مدیران را چنان در چنبره خود گرفتار کرده است که از تربیت، جز چند برنامه روتین، نخنما، مناسبتی و مقطعی، در چارچوبی تنگ و بیروح، متصور نیستند و بالاتر از این نیز انتظار نمیدارند.
واقعیت این است که تربیتِ مطلوب در نظام ما، نه تنها نسبتی با فرآیند تعلیم و تربیت جاری ندارد، بلکه در مواردی، بیگانهای غریب از آن نیز به شمار میآید. راستی، تربیتی که نه خانواده و نه جامعه، هیچ بهره و حظی از آن نبرند و هیچ اثر و پیامدی از آن مشاهده نکنند، چه وجه تمایز و چه برکتی خواهد داشت؟
از کارگزاران دلسوز و دغدغهمندی که انتظار خروجی شایسته از این سیستم دارند، باید خواست که نخست، فارغ از هرگونه حب و بغض، عجب و نخوت، و جهل و غفلت، به فهم و تعریف درست از تربیت دست یازند. پس از آن، بدون در بند بودن به پسندها و ستایشها، به بازطراحی و ریلگذاری بنیادین آن بپردازند.
من، به عنوان کسی که سالیان متمادی در این ساختار زیستهام و با سلایق گوناگون دستاندرکاران امور تربیتی مأنوس بودهام، با قطعیت اعلام میکنم: راهی که در پیش گرفتهایم، ما را به سوی نسلی بیگانه با مبانی روانشناختی و اسلامی تربیت سوق میدهد.
وزیر و هر مقام تصمیمگیرنده در این ساحت خطیر، اگر به امور جاری و تکراری دلخوش باشد و رضایت به گذر زمان دهد به بهای حفظ وضع موجود، در حقیقت نسبت به سرمایههای عظیم انسانی کشور، کملطفی و شاید خیانت ورزیده است. تعلل در فهم و اقدام صحیح، و تأخیر در اتخاذ تصمیمات سازنده، سرنوشت نسلها را در معرض مخاطرهای سهمگین در حوزه فهم هویت قرار میدهد و مسیر را ناخواسته به سمت انحراف میکشاند.
مدیران عالیرتبه نظام تربیت کلان کشور، بهتر است از برخی مؤسسات غیرانتفاعی، شیوههای تربیت معکوس و ناهماهنگ با نظام هویتی و دینی را بیاموزند؛ مؤسساتی که چگونه نسل جوان را در آستانه فهم ابتدایی از ارزشهای اسلامی و انقلابی، دلباختهی مهاجرتهای غیرقابل بازگشت میکنند.
نگارنده، که از نیت و اهداف تربیتی برخی از این مدارس مطلعم، از سادگی و غفلت برخی مدیران مسئول متأسفم؛ چگونه است که ایشان از حداقلهای ضروری در تربیت نسل غافلند و به جای پاسداری از مأموریت خطیر خویش، تنها به تماشا نشستهاند؟
تأسفم آنگاه عمیقتر میشود که شاهد این فرصتدهی از سوی کارگزاران نظام هستم؛ فرصتی که نسلی آیندهساز را در بستر و زمینههایی پرورش میدهد که هیچ سنخیتی با آرمانهای انقلاب و ارزشهای والای انسانی ندارد.
نمیدانم وزرای پیشین و آتی کی متوجه این حقیقت خواهند شد که تربیت یک پیمان است، نه یک قرار موقت. و اینکه دانشآموزان این مدارس، هنوز به میانه دوره متوسطه نرسیدهاند و سودای اقامت و تحصیل در خارج از مرزها را در سر میپرورانند.
برخی از مدارس غیرانتفاعی که با مجوز و نظارت آموزش و پرورش فعالیت میکنند، همزمان با کسب درآمد هنگفت، نسلی را پروراندهاند که هیچ پیوندی با بنیادهای هویتی نظام ندارد. کاش وزرای محترم گذشته، کارنامه خود را در این زمینه مرور کنند و صد کاش، وزرای آینده از این اوضاع درس گیرند و حکمرانی را بر پایههای ارزشهای انسانی که برای تحقق آن خونها ریخته شده، بنا نهند. کاش…
محمد کاظم محمدی
پایگاه خبری تحلیلی رسانه معلم رسانه فرهنگیان ایران