رسانه معلم #
حجتالاسلام محمدرضا زیبایینژاد: عقلانیت فردگرا دین را به خدمت خود میگیرد
محوریت من در عقلانیت لیبرال
امروز ما با عقلانیت غربگرا و لیبرال در برابر ولایت الهی مواجه هستیم؛ عقلانیت لیبرال حول مفهوم «من» شکل گرفته و دو ادعای مهم دارد؛ اول اینکه هیچ کسی غیر از خود من حق راهبری مرا ندارد برخلاف عقلانیت توحیدی که هیچ کس غیر خدا شایستگی راهبری ندارد؛ دوم اینکه همه چیز باید در خدمت شادابی لحظهای من باشد نه سعادت من.
لیبرالیسم معتقد است که ارزشهای اخلاقی وجود خارجی ندارند و هر چیزی را که نام ارزش بر آن بگذاریم محصول ذهن ماست که خودمان آن را خلق کردهایم؛ در فطرت انسان خوبی عفت و غیرت و … وجود ندارد بلکه اگر ما از چیزی خوشمان آمد ارزش است و اگر خیر، ارزش نیست همچنین این ارزشها نسبی هستند و هر وقت از ارزشی خوشتان نیامد میتوانید کنار بگذارید مانند لباسی که انسان خریده و بعد از مدتی برای او تکراری خواهد شد. پس هیچ ارزشی وجود ندارد و در دنیای خالی از ارزش هر کاری که دوست دارید انجام دهید تا لذت ببرید.
در این شرایط تنها ارزش، آزادی به معنای رهایی است یعنی هیچ چیزی صلاحیت ندارد که خوشی انسان را مقید کند؛ آنگونه که میخواهی بیندیش، رفتار کن و دوست بدار؛ تو دلت میخواهد عاشق تمساح باشی یا عشق کلکسیونری داری یا عاشق فلان خوانندهای دنبال آن برو؛ اینکه تبلیغ میکنند «رؤیاهایت را بساز» در واقع تبیین همین مقوله است.
نظام تربیتی که ذیل عقلانیت فردگرا شکل میگیرد نظامی است که به ما میگوید باید در فرزندانمان همین مسائل را نهادینه کنیم و به آنان یاد بدهیم که دنبال هر چیزی که کیف میکنی برو لذا میگویند والدین حق ندارند ارزشهای خود را به آنان تحمیل کنند زیرا آن ارزشها به والدین کیف میداده است و بچهها هم باید ارزشهایی خلق کنند که از آن لذت ببرند؛ خانواده در این شرایط تبدیل به خانواده دموکرات میشود و این یک خیانت و توطئه است.
در دورانی در کشور حول همین عقلانیت فردگرا برخی شعار وطنپرستی سر دادند؛ شعار وطنپرستی عصر مشروطه شبیه همین شعار نه غزه نه لبنان است؛ یعنی ما فقط باید به جغرافیای ایرانی فکر کنیم و حق نداریم به دارالاسلام بیندیشیم یعنی ما فقط متعلق به این قطعه گربهای هستیم و بقیه دیگری هستند.
تاکید انحرافی بر کلمه مادری
مسئله دیگر، کلیدواژه مادری است که ناسیونالیستها و بهاییها و … تاکید زیادی بر این کلمه داشتند؛ این فرایند از دوره مشروطه شروع شده است؛ البته از دوران انبیاء و به خصوص اسلام احترام به مادر محور بوده است ولی مسئله این است که با تاکید بر این کلمه قصد دارند پدر را حاشیهنشین کنند و مادر را وسط بکشند لذا بعد از مشروطه این روند شدت میگیرد در حالی که در روایات جایی که پاسداشت زحمت است مادر پررنگتر است ولی جایی که مسئولیت تربیت، است مادر مسئولیت ندارد؛ این به معنای عدم دخالت مادر در تربیت نیست بلکه مادر، راهبر تربیت نیست.
در فقه هم داریم مسئول اصلی تربیت با پدر است و مادر حق تنبیه فرزند را ندارد و معلم هم حق تنبیه ندارد مگر اینکه ماذون از ناحیه پدر باشد ولی میبینیم که چقدر ادبیات ضد پدر در سریالها تولید میشود. در یک تحقیقی که در آمریکا و ایران انجام شده است هم این واقعیت وجود دارد. سریال ستایش وجهه بسیار بدی از یک پدربزرگ نشان میدهد یا در سریال پایتخت همه افراد خطاکار هستند و فقط زن نقی است که همه را مدیریت میکند.
در عقلانیت توحیدی، محور امور راهبری خداوند است و آزادی یعنی کنار زدن محدودیتهایی که در پیش روی ما قرار دارد تا به خدا برسیم بنابراین در این نگاه، انبیاء قهرمانان آزادی هستند زیرا غل و زنجیر را از عقول و نفس انسان برمیدارند. تو اینقدر پست شدهای که عاشق سلبریتی و پروانه و کلکسیون شدهای و باید از این غل و زنجیر رها شوی لذا انبیاء آمدهاند که این کا را بکنند
وره انبیاء، مردم خود را اسیر پرستش بتهایی کرده بودند که هیچ کاری از آنان ساخته نبود و حضرت ابراهیم(ع) وقتی این بتها را شکست تازه مردم به خود آمدند که آیا ما چیزهایی میپرستیم که سنگ و چوب هستند؟
چرا برخی زنان تمایل به بدحجابی دارند
یکی از آثاری که عقلانیات دارند آن است که ارزشهای متناسب با خود را تولید میکنند؛ آزادی که غرب میگوید این است که حجاب، مسئله است نه ارزش و زن را نباید محدود کرد و هر کاری دوست دارد باید بکند؛ خیلی از زنانی که لخت بیرون میآیند تمایلات جنسی ندارند بلکه عقلانیت فردگرایانه به آنان میگوید اگر حجاب را کنار گذاشتی آزاد شدهای و او احساس میکند به آزادی رسیده است.
اگر ما نمیتوانیم با نسل جدید ارتباط برقرار کنیم به این خاطر است که تمایلات و عقلانیت آنان با ما فرق دارد و حتی اگر سراغ اعتکاف میرود چون کیف معنوی دارد نه برای خدا. یا چه بسا با جنس مخالفش به راهپیمایی اربعین میرود و کاری به استحباب اربعین و نقش تمدنی آن ندارد بلکه دنبال لذت آن است یعنی وجوهی از دین را در خدمت عقلانیت خودش میگیرد لذا چون با خمس و زکات حال نمیکند آن را کنار میگذارد ولی چیزهای دیگری را که به او حال میدهد میپذیرد. تذبذب در عقاید هم از جمله ویژگی این افراد است، یک روز به عرفان یهودی و روزی به عرفان مسیحی رو میآورد و حتی جمعه هم ممکن است به نماز جمعه برود؛ ما در عصری هستیم که عقلانیت فردگرا قصد دارد هیمنه خود را بر سراسر عالم فراگیر کند لذا در این شرایط این پرسش وجود دارد که ما باید چه کنیم؟
کار عقلانیت توحیدی، همرنگکردن عقلانیت و تمایلات انسانها با همدیگر است یعنی انسانها با همه تفاوتی که دارند اعمالشان در راستای حب خدا و علی بن ابیطالب(ع) به عنوان راهبر مجاز از ناحیه خداوند است؛ این عقلانیت، ادبیات مختلفی تولید میکند، مفهوم آزادی را تغییر میدهد و نگرش توحیدی به همه امور میدهد؛ البته گاهی برخی اسیر ادبیات غرب میشوند لذا خروجی این تفکر آن است که فقیه ما در حوزه درس فقه شهروندی تدریس میکند یعنی خود را زیر بلیت ادبیات غرب برده است.
نقش عقلانیت توحیدی در تربیت
در تربیت باید ربوبیت و محبت خدا را برای فرزندان نهادینه کنیم وگرنه اگر این محبت جا نیفتاد آموزههای ما هم در آنان مؤثر نخواهد بود؛ از آثار مهم عقلانیت آن است که هر نوع آگاهی و آموزه ارائه شده تحلیل و رمزگشایی میشود لذا تربیت فقط آگاهیبخشی نیست؛ ما دائما مخاطبان خود یعنی دانشآموز و طلبه و … را بمباران اطلاعات میکنیم ولی آیا این اطلاعات براساس توحید رمزگشایی میشود یا براساس عقلانیت فردگرایانه؟
منبع/ ایکنا