رسانه معلم به نقل ازجوان آنلاین: هشتم شهریور سال ۱۳۶۰ یادآور حادثه تلخ انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت رئیسجمهور وقت محمدعلیرجائی، دکتر باهنر، نخستوزیر و سرتیپ وحید دستجردی، عبدالحسین دفتریان، کارمند نخستوزیری و زخمی شدن شماری دیگر است. این حادثه تلخ در پی سلسله ترورهای برنامهریزی شده سازمان مجاهدین خلق، به اشاره استکبار و صهیونیسم جهانی برای ایجاد رعب و تزلزل در ملت ایران روی داد، در حالی که به فرموده امام خمینی: «دشمنان اسلام و ایران کور بودند که ندیدند ما هر وقت شهید دادیم ملتمان مسنجمتر و مقاومتر شد. ملتی را که برای خدا و قرآن قیام کرده است، با ترور نمیشود عقب راند. ترور فقط کسانی را به وحشت میاندازد که جز دنیا به چیزی فکر نمیکنند و جز متاع دنیا چیزی نمیبینند.»
کشمیری، از شورای امنیت تا دفتر اطلاعات نخستوزیری
عامل انفجار دفتر نخستوزیری، مسعود کشمیری، جانشین دبیر شورای امنیت کشور بود که از همان روزهای اول پیروزی انقلاب توانست به نهادهای امنیتی نفوذ کند. او از سوی علیاکبر تهرانی به کمیته مستقر در اداره دوم ستاد کل ارتش رفت و سپس با حمایتهای محمد رضوی، مسئول کمیته ضد اطلاعات نیروی هوایی شد. او در سال ۱۳۵۹ پس از کودتای نوژه عضو ستاد خنثیسازی کودتا و پس از مدت کوتاهی یکی از مهمترین عناصر این ستاد شد. او در فروردین ۱۳۶۰ بار دیگر با معرفی علیاکبر تهرانی، وارد دفتر نخستوزیری و پس از مدت کوتاهی همهکاره دفتر اطلاعات و تحقیقات شد.
مهمترین نقطه ابهام پرونده ترور ۸ شهریور ۱۳۶۰ پیدا شدن جنازه سوختهای بود که به نام جنازه کشمیری، از سوی علیاکبر تهرانی شناسایی شد. سیر بررسی این پرونده و مختومه شدن ناگهانی آن همچنان یکی از نقاط سؤالبرانگیز و مبهم در تاریخ معاصر ایران است. تابستانی سراسر ترور در سال ۶۰
تابستان سال ۶۰ یکی از بحرانیترین مقاطع انقلاب اسلامی است که در آن حوادث گوناگونی روی دادند. دشمنان با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، ترور آیتالله خامنهای، انفجار دفتر نخستوزیری و ترور مردم عادی در سطح گسترده، کار نظام را تمام شده میدانستند. فجایعی چنین گسترده همواره موجب طرح این سؤالات شده است که چرا به پرونده انفجار ۷ تیر ۱۳۶۰ آنگونه که باید رسیدگی نشد و این پرونده در مظان افکارعمومی قرار نگرفت؟
ارتقای مسعود کشمیری از یک عنصر بینام و نشان تا جانشین سردبیری شورای امنیت، فرار مشکوک او و فشارهای سنگین سیاسی برای توقف رسیدگی به این پرونده که نهایتاً منجر به مختومه شدن پرونده شد، هنوز هم بیپاسخ مانده و این پرونده دارای ظرفیت بالا برای بررسیهای تاریخی است.
نگارندگان «پرونده مشکوک» مقاومت در برابر بازپرسان و سنگاندازیهای مکرر در مسیر پرونده را بسیار تأملبرانگیز میدانند و معتقدند عملکرد بعضی از متهمان انفجار نخستوزیری در سالهای اخیر و بهویژه فتنه سال ۸۸ نشان میدهد که خط نفوذ و ترور از سالها قبل با قدرت و دقت در کشور دنبال میشده است.
مسیر نفوذ و ترفیع مسعود کشمیری از چهرهای بدون سوابق مبارزاتی به دبیری شورای امنیت کشور در کمتر از سهسال و جسدسازی او در مراسم تشییع ۹ شهریور بیتردید امری برنامهریزی شده و در جهت مخفی ماندن هویت متهمان اصلی پرونده بوده است. سازمان مجاهدین خلق نیز بلاشک برای اجرای عملیاتی تا این حد پیچیده به سازمانهای امنیتی اطلاعاتی غرب بهویژه رژیم صهیونیستی متکی بود، وگرنه انجام چنین عملیاتی از این سازمان ساخته نبود.
تردیدی نیست، این انفجار و عملیات تروریستی دیگر در راستای تمام کردن کار نظام جمهوری اسلامی طراحی و اجرا شدند و مسعود رجوی همچنان که در دیدار با ژنرال حبوش، رئیس دستگاه اطلاعاتی رژیم بعث صدام اعتراف کرد، آمر این انفجار تروریستی بود و مسعود کشمیری، مهدی افتخاری، مهدی ابریشمچی، هادی روشنروان و عدهای دیگر مباشران این حادثه بودند. سابقه ترور خادمان ملت در تاریخ ایران
در تاریخ معاصر ما شخصیت بزرگی به نام قائم مقام فراهانی وجود دارد. مردی دانشمند، ادیب و سیاستمدار. کسی که دنیای اطراف و زمانه خود را خوب میشناخت و بر شرایط زمانه آگاه بود. در قرارداد ترکمانچای در خصوص معافیت ۵ درصد واردات از روسیه، بندی وجود داشت که روسها در وضعیت جنگی به ایران تحمیل کرده بودند. انگلیسیها برای اینکه از این معافیت مالیاتی بهرهمند شوند، فشار بسیار سنگینی را به قائممقام تحمیل کردند، ولی او زیربار نرفت و گفت آن قرارداد در شرایط جنگی منعقد شده و در حال حاضر موضوعیت ندارد. قائممقام به دستور انگلیسیها دستگیر و یک هفته در زیرزمین یکی از کاخها زندانی شد و نهایتاً او را خفه کردند. ترورها اکثراً به دست عناصر داخلی خودفروخته انجام میشود، نظیر بلایی که سر شهید امیرکبیر و بسیاری از افراد آوردند.