طوفان الحسین(علیه السلام) آماده است کنار کعبه آرام بگیرد آن دم که بپیچد در گوش زمان، فریادمان: أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قتل عَطشاناً

آن هنگام که فرستاده‌ی ولید، درب خانه‌ی حسین‌(علیه‌السلام)را به صدا درآورد و فریاد سرداد که ولید حاکم مدینه، در دارالاماره به انتظارِ بیعتِ تو با خلیفه‌ی مجاهد، یزید بن معاویه نشسته است، حسین(علیه‌السلام) دانست که نوبت برخاستن‌ش و فصل طوفان بزرگش رسیده. بی درنگ جوانان بنی‌هاشم را صدا زد و با هیأتِ سی نفره وارد دارالاماره شد، رسا و رسمی اعلام کرد که خلافت یزید را نخواهد پذیرفت. سپس از همان راه که رفته بود، به خانه‌اش بازگشت. بار بست و به سمت مکه با اهل خانه به راه افتاد.
علما و بزرگان و فرماندهان سپاه اسلام زبان دلسوزی و نصیحت گرفتند که این راهش نیست. بنشین و صبوری کن، بالاخره یزید رسوا خواهد شد و حرف تو نیز اثبات. اما حسین(علیه‌السلام) میخواست بفهماند مدارا با یزید شدنی نیست و باید برخاست.
حج رفت تا در آن سیل جمعیت مسلمین، یادآوری کند که دست علی(علیه‌السلام) بالای دست نبی(صلی الله علیه و آله و سلم) رفت برای امیری و جانشینی صالحان ولیکن امروز بوزینه‌ها بالای منبر نبی(صلی الله علیه و آله و سلم) رفته‌اند برای خلافت. بعضی از حاجی‌ها نفهمیدند و الباقی حاجیان نخواستند که بفهمند.
دعوت‌نامه کوفی‌ها که به دست حسین(علیه¬السلام) رسید، محکم و بی لکنت، آهنگ کوفه کرد اما به جهت سوء سابقه کوفیان، «پسرعمو مُسلِم» خود را برای اعتبارسنجی پیش فرستاد. مُسلم به کوفه رسید. صبح سرافراشته بر فراز دست‌ها و شانه‌های کوفی و شب سر به دار بر فراز دارالاماره.
آن طرف، حسین(علیه‌السلام) در مکه، در آستانه‌ی دستگیریِ مأموران خلیفه، از شهر خارج شد و ناچار ذوالجناح، اسب وفادارش، قدم به سوی عراقِ عرب دواند. از اینجا به بعدش را همه می‌دانند. در میانه ی راه دور و درازِ کاروان حسین(علیه¬السلام)، خبر وفای توخالی کوفیان به گوشش رسید اما به حسب تکلیف و وظیفه امامت‌ش شانه خالی نکرد و به پیش رفت تا حر مقابلش ظاهر شد و راه بر کاروانش بست و در نهایت به جایی که بارها نقلش را از پدر و مادر و جدش شنیده بود رسید؛ کربلا.
در نینوا حسین(علیه‌السلام) بار به زمین گذارد و آماده برپایی صحنه‌ی طوفان جهانی‌اش شد که نه مکان توانست محدودش کند و نه زمان. حسین(علیه‌السلام) خروشید و هر مظلومی در گوشه گوشه‌ی عالم که سر راهش بود را با خود بلند کرد و همراه کرد.
نه زر و زور اباسفیانی توانست نور حسین(علیه‌السلام) را خاموش کند نه فتنه و رسانه‌ی صهیونی. از ظهر روز دهم، اصحاب الحسین(علیه‌السلام) هزار هزار جوانه زدند هر روز. از حبیب رسیدیم به روح اله. از جوانان بنی هاشم به مدافعان حرم. از جُون سیه‌چُرده به زکزاکی آفریقا. چه خوب این شجره طیبه می رویَد و می‌رویانَد. طوفان حسین(علیه‌السلام) از شلمچه و خرمشهر رد شده و به الخلیل و صنعا رسیده و آماده قلع و قمع و تعقیب خانه به خانه‌ی جالوتیان است با «عبادً لنا».
طوفان الحسین(علیه السلام) آماده است کنار کعبه آرام بگیرد آن دم که بپیچد در گوش زمان، فریادمان: أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قتل عَطشاناً…

| حسین ضرغامی |
محرم 1403

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *