پاسخ مسائل و شبهات دانش آموزان

آقای دکتر رییسی، رییس جمهور محترم طبق یک سنت حسنه که خود بنیان نهاده اند، در ستاد وزارت آموزش و پرورش حضور یافته و در جمع هیأت رئیسه وزارت آموزش و پرورش طی سخنانی، نکات مهم، ارزشمند و کاربردی را یاد آور شدند

 طراحی نظام سنجش و ارزیابی اجرای سند تحول و راه اندازی اردوی راهیان دانش در کنار اردوی راهیان نور و نیز پاسخ گویی به مسائل و شبهات دانش آموزان از آن جمله اند.

 در بادی امر بر اساس علاقه شخصی و سابقه ذهنی در صدد بر آمدم، پیرامون نظام سنجش و ارزیابی سند تحول بنیادین نکاتی را یاد آوری نمایم اما بنابر ملاحظاتی به موضوع پاسخ گویی به مسائل و شبهات دانش آموزان منتقل شدم و این ساحت در شرایط امروز با اهمیت جلوه کرد.

 این معنی بخشی از اهداف محتوایی سند تحول است، نحوه روبرو شدن با این مهم می تواند با بیم و امید هایی همراه باشد، بیم این می رود فردای شنیدن این معنی بسیار با اهمیت از زبان رییس جمهور محترم، وزارت آموزش و پرورش دست به کار شده و گروهی را از درون و احتمالا برون آموزش و پرورش در جهت انجام این مهم راهی مدارس بکند و باز بیم این می رود که این عناصر علی رغم خلوص نیت به جهت آشنایی محدود با عالم دانش آموزان، نه تنها گره ای از گره های ذهنی تو در توی دانش آموزان را نگشایند بلکه گره ای بر گره های قبلی بیافزایند. چرا که اساسا گره گشایی فرع بر گره شناسی است. با دو رویکرد می توان با گره روبرو شد، از ظن خود یا اسرار درون مخاطب؟

تجربه تاریخی دور و نزدیک حاکی از غلبه رویکرد اول بر رویکرد دوم است، پر واضح این که روی کرد اول به کلی نه قابل و نه شایسته حذف است، مهم، منظر ورود است، مسئله این است که بی تلاش در جهت یافتن راهی برای ورود به تاریکخانه اسرار درون مخاطب و همسفری در این سلوک عقلی و احساسی و صرف اتکا به ظن و دانش ره به جایی نمی برد، صورت بندی مسائل پیشروی نو جوانان، شاهد این معنی است، امروز مسئله و یا شبهه ذهنی نوجوان و جوان دبیرستانی چیست؟

 بهتر است بگوییم حول چه محور یا محور هایی دور می زند یا می تواند دور بزند؟

سئوال اساسی تر این که آیا نوجوان و جوان مورد خطاب ما مسئله دار است؟ ذهنش درگیر شک و شبهه است؟ یا نه مسئله به کلی دگرگونه است؟

 به ظن من مسئله دیگر گونه است، به عمد از به کاربردن باور و اعتقاد دوری می جویم، ظن قوی این است که مشکل اصلی جوان، حتی میانسال و …امروزی این نیست که با مسئله و مسائل بی پاسخ روبرو است و ذهنش انباشته از شک و تردید است، بلکه مشکل او این است که مسئله ای برای حل کردن ندارد، مسئله او این نیست که در درستی یا نادرستی برخی گزاره ها تردید دارد، بر عکس مشکل او این است که همه ی گزاره ها ی در دسترس را یقینی می پندارد، به عبارتی بیش از اینکه مشکل از زمین شک و تردید بر خاسته باشد از زمین یقین سر بر می آورد، نه یقین بر خواسته از تردید و تحقیق بلکه یقین بر خاسته از هنجار و تبلیغ، اساسا مشکل اساسی اغلب ساکنان این مرز و بوم اعم از پیر جوان در عدم تردید است، اغلب مردمان با احکام صد و صفر با گزاره های مختلف رو برو می شوند، بی تردید و شبهه، حالا چرا اینگونه است؟

داستانش مفصل است، ساختار ها و سیستم های مختلف اجتماعی و … در این شدن سهم دارند، تعلیم و تربیت، رساناهای عمومی اعم از سنتی و مدرن، سنت ها و رسوبات تاریخی و …، ساختار های فوق در اغلب ساحت ها گرفتار عدم توازن هستند، عدم توازن در حوزه ها ی مختلف، در قالب دو گانه های مصلحت و رضایت، تسکین و درمان و کوتاه مدت و بلند مدت، درک و حفظ و عقل و احساس و … …اثرات خود را بر جای گذاشته و می گذارد، از جمله این حوزه ها، حوزه های تربیتی است، که در مقوله پرورش عقل و احساس گرفتار عدم توازن است.

 از آنجاییکه موضوع تربیت توسعه وجودی انسان است، عدم توازن در این حوزه به عدم توازن و تعادل وجودی انجامیده و اثراتش به دلیل نقش زیر ساختی و علی و معلولی زیانبار تر از سایر حوزه ها است، علی رغم این مهم بدلیل سهل الوصول و زود بازده بودن در عمل پر طرفدار است.

 نیم نگاهی به صحنه های مختلف تربیتی نشان می دهد که تمرکز رویکرد غالب در بین عقل و احساس حول محور پرورش احساس و عاطفه می چرخد، علی رغم نقش برجسته و اجتناب نا پذیر پرورش احساس و عاطفه در توسعه وجودی، این ساحت هرگز نمی تواند جای عقل و خرد و اندیشه را پر کند، عقل و خرد سکان وجودی است، سکا نی که راهبری احساس و عاطفه را بر عهده دارد، فقر آن کارکرد درست احساس را به مخاطره می اندازد، کما اینکه انداخته است، احساس تنه، آمد و نیامد دارد، روزی با ما است و روز دیگر بر ما، اما عقل، ممکن است

به سرعت احساس با ما نباشد، اما به سرعت احساس هم بر ما نمی چرخد، مطالب پیش گفته ما را به نقطه ی متفاوتی هدایت می کند و آن این که نسل جوان شاید بیش از پاسخ، به پرسش نیازمند است، پرسش تامل بر انگیز، پرسش تردید آفرین، پرسش عقل پرور، اکسیری که با کمال تأسف از جوان دیروز و امروز به مقدار زیادی دریغ شده است، نه در کتاب درسی، نه در فرهنگ غالب بر تعلیم و تعلم از ابتدایی تا عالی، نه در هیچ جای دیگر رد پای قابل توجه ای از آن دیده نمی شود،به نظر می رسد فضای امروز ما بیش از اینکه نیازمند ارسطو و افلاطون باشد، نیازمند سقراط است که معلومات وهم آلود به ظاهر یقینی ما را مورد پرسش قرار دهد، تا ضعف ها آشکار گردد، امروزه جوانان و خیلی های دیگر از ما ها گرفتار فقر تفکر، فقر تفکر انتقادی هستیم، تفکر انتقادی که از شاخصه های جامعه مدرن است، با نور افکنی به لایه های پنهان گزاره ها و روایت ها، می تواند ما را از غلطیدن در وادی سطحی نگری و شایعه پذیری صیانت کند.

مخلص کلام اینکه نو جوان دبیرستانی ما، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند گفتگو است و بر جامعه تعلیمی است که با تجهیز خود به لوازم این مهم، رسالت تاریخی خود را به انجام رساند.

 فیروز رضایی کارشناس ارشد تعلیم و تربیت و از فرهیختگان کانون تربیت اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *