تولید نظریه، پشتیبانی و موانع زدایی

       هر انقلابی بعد از جولان و جوشش هیجان انگیز و ویران کننده نظام پیشین که عمدتا در جنبه سیاسی به استقرار یک حکومت و نه یک نظام منتهی میشود باید سریعا با عبور از مرحله دولت و جامعه به تمدنی عظیم و تاثیر گذار تبدیل گردد. توقف و حرکات نسنجیده و گاهی هم برگشت به چند گام عقب تر با حرکات شتابنده غرب سوار بر عقل ابزاری و تمایلات فزون خواهانه و اشتهایی سیری ناپذیر نمی­تواند رقابتی پیشتازانه را نوید دهد.

    دو حربه غرب یعنی عقل سکولار و امیال سرکوب گرایانه را باید با عقل قدسی آمیخته با مفاهیم الهی و عالم غیب و انگیزه الهی به جای امیال به جهان عرضه کرد و شروع آن از همین کشور که بر مبنای نظریه دینی ولایت فقیه اداره می گردد ،باید آغاز شود.

در این مسیر باید همه دانش ها و اندیشه های غرب که بریده از دین و مفاهیم الهی بود و در عرصه میدان با تجربه و آزمایش تقویت کرد ه بودو از آن تئوری ساخته بود، مورد نقد و بررسی قرار گیرد

     غرب در اقتصاد پس از رنسانس بنیان اندیشه های لیبرالیستی و ضد دینی را در عرصه اقتصاد با آدام اسمیت و استوارت میل و مارشال پی ریزی کرد و در جامعه شناسی وبر و دورکیم و فوکو و گیدنز را مطرح کرد و تولید نظریه کرد و با کمک روانشناسان خود مانند فروید، اسکینر و پیاژه و ویگوتسکی با ارایه نسخه های غیر دینی وضد دین به  درمان روان مردم پرداخت و همه  جهان را با آن قیاس کرد و فیلسوفان دیگر  خودرا در عرصه تئوری به اندیشه سازی وادار کرد و بیکن و کنت و هیوم و کانت و پوپر را معمار اندیشه های مردم قرار داد. فلذا غرب ابتدا تولید تئوری و نظریه کرد. نظریه پردازان غرب هم زبان به تولید معانی و ارزش­هایی خاص متناسب با جهات دیگر و ابعاد مربوط به آن پرداخته و با گفتمانی ترکیب یافته با قدرت تهاجم عرصه فکری، علمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جهان را مسخر کردند.

    نکته مهم اینکه همین یافته ها که ناشی از انسان شناختی ناسازگار با تعالیم مذهبی و معرفت شناسی برخاسته از تجربه و هستی شناسی مبتنی بر ماده و ماده انگاری جهان هستی است در قالب کتب درسی و توسط اساتیدی که به این مکاتب به چشم دانش مطلق نگریسته اند در دانشگاه های کشور تدریس و دانشجو را معارض با اندیشه های فطری و معرفتی بومی به یک تضاد و پارادوکس مبتلا کردند.

       معرفت را نسبی انگاشته اند و از یقینی و قطعی بودن بسیاری از معارف چشم فرو بستند و راه های معرفت وحی و شهود و عقل رحمانی (ما عبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان) را آنچنان ناچیز و حقیر شمردند که کسی جرئت نزدیک شدن به آن را نداشت و در صورت نزدیکی و کسب آن منتسب به دوران اوهام( به تعبیر  اگوست کنت ربانی) که قبل از دوران فلسفی و علمی است می گردد.

      نگرش اومانیستی و تصور انسان بریده از خداوند بر علیه همه مظاهر دینی و فطری می شورد و ایمان و باور دینی ملاک و معیاری برای انسانیت نبوده و ارزشی ندارد. در اندیشه غربی انسان مغلوب اجتماع است و آزادی انتخاب ندارد و فعالیت انسان نتیجه کنشهای متقابل اجتماعی است. به نظر آنان عقل، طرز تفکر و اندیشه ما از آن ما نیست و از آن جامعه است و قضاوت خود را از مردم پیرامون خود فرا می گیریم. معیار ذهن اجتماع با همه توانایی محدود عملا به نظریه پروتاگوراس که نظریه ادراک حسی را مطرح کرد شباهت بسیار پیدا کرد و معیار انسانیت و حقیقت مطلق را عملا جامعه غرب به کنار می نهد.سوال اینجاست که این اندیشه ها چگونه  به عنوان متن اصلی وثابت وتخصصی در آموزش وپرورش ومراکز علمی و دانشگاهها  تدریس می گردد.

     مهمترین بخش اندیشه سکولار فروکاستن معیار ارزشها به مطلوبیت و سودمندی آن در زندگی اجتماعی و فردی است. به عبارت دیگر تصمیمات اخلاقی نه با دستورهای ثابت و مطلق الهی بلکه با درک تلقی آن ارزشی که فرد از درستکاری و نیکی به دست می آورد سنجیده می شود و به این ترتیب نسبی گرایی رایج شده و به عبارتی هیچ معیاری برای برتری  حقانیت یک اندیشه بر اندیشه دیگر وجود نداشته و  بین همه ادیان، فرق و نحله ها هیچ برتری بین آنها وجود نداشته ،هرچند  برپایه تمایلات و نیازهای شخصی و سودجویانه بنا نهاده شده باشند.

   به این ترتیب تولید نه فقط در زمینه صنعت و کشاورزی و خدمات و رفاه عمومی منحصر می گردد که باید برای رسیدن به رشد اقتصادی و تولید و رفاه و پیشرفت نظریه بومی برخاسته از متن دین با اقداماتی مانند جنبش نرم افزاری، کرسی های نقد و نظریه پردازی، مهندسی فرهنگی، پیوست فرهنگی، مدیریت تحول، دیدگاه های مقام معظم رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی ، فطرت گرایی توحیدی ، سند دانشگاه اسلامی ، نقشه جامع علمی کشور،سند تحول بنیادین و … به سوی تمدن متعالی اسلامی حرکت کرد، زیرا آنچه غرب به عنوان هدیه و ترجمه بر ما ارزانی داشته است بدون درک از مخلوق بودن انسان، بدون توجه به فطرت توحیدی و بی اعتنا به معرفت الهی و مبانی ارزشی و الهیاتی و با آزمایش در جامعه خود و نه جامعه ی معرف و معتبر علمی است.

تولیدات باید به سمت تولید اندیشه، افکار مترقی مطرح و سپس به صورت میدانی روابط صحیح وقایع با یکدیگر آشکار گردیده و در عمل تایید گردد، آنگاه با این قوانین علمی تئوری یا فرضیه ای بزرگ پدید آورد و با نگرشی فلسفی و همه جانبه متناسب با موضوع و باابتنا بریافته  های علمی  تایید شده وگذشته به تحول دست یافته والبته نه تنها به تفسیر پدیده ها دست زد بلکه به حقیقت که تنها معیار حقانیت است  نایل شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *