تاملی پیرامون نامه وزیر علوم به مقام معظم رهبری در مورد تامین نیروی آموزش و پرورش


وزیر محترم علوم با لحاظ آخرین توضیحات و تکمله ها در این نامه یک هدف را دنبال می نمایند و آن بسط وتوسعه ماده 28 اساسنامه دانشگاه فر هنگیان و تبدیل کردن راه باریک ماده 28به شاهراه اصلی و در عمل جابحا کردن اصل با استثنا است .
آقای غلامی بر این معنی دلایلی اقامه کرده است که عبارت هستند از
استدلال اول:
کاهش زمان آموزش و تربیت نیروی انسانی ؛ به این معنی که این کار با جذب دانشجو معلم از سطح دیپلم در دانشگاه فر هنگیان 4 سال طول می کشد ، در صورتی که با جذب از طریق ماده 28 از سطح کارشناسی و گذزاندن دوره خاص در دانشگاه فرهنگیان یک سال بیشتر طول نمی کشد و این یعنی 3 سال صرفه جویی در زمان !
استدلال مبتنی بر یک پیش فرض است ؛ پیش فرضی که از نانوشته های پنهان در سایه و روشن مرقوم ایشان قابل رد یابی است و آن این است که ایشان برای حرفه معلمی قائل به تخصص نیستند و یا مثل خیلی ها بر این باورند که هر لیسانسیه ای می تواند معلم بشود و آموزش یک ساله بدو ورود را هم از باب خالی نبودن عریضه ذکر می فرمایند ، این پیش فرض ازسوی آقای غلامی جای تعجب دارد اما از سوی وزیر علوم نگران کننده است ، در کشوری که وزیر علومش حرفه معلمی را این گونه تلقی بکند باید از آینده آن کشور نگران بود ، نمی دانم اگر از اقای غلامی بپرسیم که چرا این پیشنهاد را در مورد نیروهای نظامی مطرح نمی کنید ؟ یا در مورد حوزه سلامت مطرح نمی کنید ؟ مگر نه این است که در مورد آن ها هم صرفه جویی در زمان رو بدنبال خواهد داشت ، به قطع و یقین خواهیم شنید که اون حوزه ها تخصصی اند و با دوره های کوتاه نمی شود مهارت های لازم را در آن ها ایجاد کرد ، نفس اینکه از بین این همه ایشان این پیشنهاد را در مورد معلم و کارکنان آموزش و پرورش پیش کشیده اند ، نشان می دهد که برای معلمی قائل به مهارت و تخصص حد اقلی اند !!
استدلال دوم :
دلیل دومی که اقامه می کنند ،کاهش هزینه است ؛ منظورشان این است که تربیت معلم در دانشگاه فرهنگیان مستلزم هزینه است مفهوم مخالف فرمایش ایشان این است که تربیت نیرو در دانشگاه های دیگر هزینه ای ندارد و یا کم هزینه است !! این معنی را از هرکس بشود پذیرفت از وزیر علوم پذیرفتنش راحت نیست چرا که ایشان از میانگین سرانه تربیت دانشجو در دانشگاه های دیگر و دانشگاه فرهنگیان خبر دارند و می دانند سرانه تربیت دانشجو در دانشگاه فرهنگیان اگر کمتر از دانشگاه های دیگر نباشد بیشتر نیست با این وجود چنین استدلالی را طرح می کنند !
استدلال سوم :
دلیل دیگری که ایشان اقامه می فر مایند مسئله اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاه ها است که حقیقتا از ایشان به عنوان وزیر علوم بعید است ، به هر حال آموزش و پرورش همه ساله تعدادی را جذب می کند؛ از فارغ التحصیلان کدام دانشگاه باشد در قدر مطلق عدد اشتغال، تغییری ایجاد نمی کند لذا استدلال از اساس معیوب می نماید
استدلال چهارم :
استدلال دیگری که اقامه می شود این است که جذب آموزش و پرورش از میان دانش آموختگان دانشگاه های کشور ، موجب روی آوردن داوطلبان بیشتری به علوم پایه می شود ، این استدلال هم چندان دقیق نمی نماید ، چرا که در صورت تحقق این پیشنهاد قاعدتا آموزش پرورش می بایست از بین دانش آموختگان رشته های دبیری مبادرت به جذب بکند و آقای وزیر می دانند که رشته های دبیری در زمره رشته های کاربردی طبقه بندی می شوند نه زیر گروه علوم پایه
استدلال دیگری که اقامه می شود این است که نیاز های آموزش پرورش مقطعی است و امکانات تمهید شده بعد از دوره گذار بلا استفاده خواهد ماند که خلاف منطق سلیم است ،

صغری این استدلال بر مقطعی بودن نیاز آموزش و پرورش استوار است که از بنیان درستی برخوردار نیست ،نیاز دستگاهی را که به صورت طبیعی و در بلند مدت سالانه حدود 30 هزار نفر از طریق باز نشستگی خروجی نیرو دارد ، نمی توان با پسوند مقطعی توصیف کرد ، البته عدد خروجی در سال های جاری بیشتر از این عدد و از طرفی خروجی دانشگاه فرهنگیان بدلایل متعدد که خارج از حوصله این یادداشت است بسیار کمتر از این اعداد است و همین امر گپ عمیقی را ایجاد کرده که نیازمند تدابیر ویژه ای است
اما اینکه توسعه کمی دانشگاه فرهنگیان درحدی که از عهده تامین نیاز آموزش و پرورش بر بیاید مستلزم هزینه است که … حرف درستی است و راه حل میانبر و اقتصادی تری دارد ، در حال حاظر بسیاری از دانشگاه های کشور بویژه در مناطق دورتر بدلیل کاهش قابل توجه جمعیت دانشجویی بلا استفاده است و از آقای وزیر علوم انتظار این است که تعصب بخشی رو کنار نهاده و بخشی از فضاهای دانشگاهی بلا استفاده را ولو موقت در اختیار دانشگاه فرهنگیان قرار دهد این رویکرد عاقلانه اولا موجبات بهره وری بیشتر از امکانات کشور را فراهم می کند ثانیا دغدغه ایشان مبنی براحتمال بلا استفاده ماندن برخی از تمهیدات در سال های آتی را بر طرف می کند .
این موضوع سویه دیگری هم دارد و آن اینکه به هر ترتیب در حال حاضر آموزش و پرورش نیاز های انباشته ای دارد که دانشگاه فرهنگیان با ظرفیت کنونی نمی تواند از عهده آن بر آید ، تازه اگر در سال آینده بخواهد ظرفیت را تا حد نیار متوسط افزایش بدهد که با شرایط حاظر بعید می نماید ، 5 سال دیگر جواب میدهد، چه باید کرد ؟ دو راه بیشتر در پیش نداریم ، استفاده از ماده 28 برای پر کردن این گپ یا رها کردن تامین نیروی آموزش و پرورش به دست حوادث ، آنچه مسلم است و تجربه ده ها سال گذشته آن را تائید می کند این است که کلاس ها خالی از کسی در جای معلم بنشیند نخواهد ماند، و در شرایط رها شدگی این جایگاه با بی حسابی تمام ، به صور مختلف از حق التدریس تا شرکتی و … پر خواهد شد ، این افراد علی رغم مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و … بعد از مدتی به صورت رسمی وارد آموزش و پرورش خواهند شد که به مراتب بد تر از تامین از مسیر ماده 28 خواهد بود ،
لذا نویسنده این سطور در عین اینکه بر تامین نیرو ی آموزش و پرورش به عنوان اصل تاکید کرده و استدلال های عبور از این اصل را نا وارد و سست ارزیابی می کند ، رویکرد مخالفین استفاده از ماده 28 را نیز مفید ندانسته و همانطور که پیشتر اشاره شد آن را بستری برای توسعه روش های زیر میزی و بی قاعده و مخرب ارزیابی می کند که می تواند سال ها نطام تعلیم و تربیت کشور را تحت تاثیر منفی قرار بدهد کما اینکه تا بحال هم بی تاثیر نبوده است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *