تأملی بر اهداف دوره های تحصیلی

روح اله رضا علیرییس اداره ارزیابی عملکرد و امور استانها

 نکته اول:

هدف، علاوه بر اینکه نقطه رسیدن است خود وسیله ایی برای هماهنگی در برنامه ها و ساماندهی و بسترسازی برای رسیدن به هدف است . در واقع خودِ هدف علاوه بر نقطه ای برای رسیدن، وسیله ای برای تحقق خودش هم هست. لذا ما نمی توانیم جدای از وسیله (امکانات، برنامه ها، رویه ها، شش زیر نظام تحول بنیادین آموزش و پرورش و…) هدف تعیین کنیم؛ اما مشاهده می شود ما به سبک و سیاق قبل اهداف را در انتها خط نوشتیم و یک پاره خط در نظام آموزشی و پرورشی خود ارائه دادیم. برخی براین عقیده هستند که برای نوشتن اهداف ما می توانیم انتهای خط را محدود نکنیم در واقع یک نیم خط رسم کنیم . کاری که در اسناد بالادستی انجام شده، مرزی برای نهایت یک خصیصه رفتاری وجود ندارد بلکه احسنت آن حیات طیبه است. این کار دفاعیات ما را محکم می کند، اما ما هدف نمی نویسیم که بگوییم نظام آموزش و پرورش ما مقدس است، بله ما باید اهداف مقدسی بنویسیم ولی در عین حال اهدافی که تحقق پذیرند. اهدافی که منجر به وحدت رویه و هماهنگی در  فعالیت ها و برنامه های بخش های مختلف  آموزش و پرورش می شود.

 یک گروه افرادی که اعتقاد دارند میتوان اهداف تعلیم و تربیت را تعیین کرد و به شیوه خطی آنها را تحقق بخشید یعنی دارای رویکرد تکنیکی و علمی هستند. درمقابل افرادی قرار دارند که معتقد به رویکرد غیر علمی غیر تکنیکی هستند که به ذهنی و شخصی واکتشافی بودن برنامه تاکیددارند( ملکی 1382 )

 رویکرد شایستگی

نخستین توجیه مدون الگوی یک برنامه مبتنی بر شایستگی در 1918 در کتاب بابیت به نام” برنامه درسی”ظاهرشد.با بررسی ادبیات موضوع مربوط به شایستگی ها اولین چیزی که بخوبی مشخص میشود فقدان تعریف واحد و اصطلاح شناسی مشخص در مورد شایستگی و معنا و مفهوم آن میباشد.

تعارف مختلفی ارائه شده است مانند :

شایستگی ویژگی قابل اندازه گیری یک شخص میباشد که با عملکرد اثربخش در شغل یا سازمان و فرهنگ خاص مرتبط می باشد ( هی گروپ 2001 ). شایستگی آن چیزی است که مردم میتوانند انجام دهند ( تایت 1996 ). شایستگی در لغت به عنوان در خور؛ سزاوار؛ کفایت؛ قابل پذیرش؛ آمادگی کافی برای وارد شدن به حرفه ی خاصی و …. مطرح شده است و ارتباط مستقیمی با داشتن گواهی در ان حرفه دارد ( صافی 1376 )(ملکی 1376 )

در سند تحول بنیادین از «شایستگی های پایه» تعریفی  ارائه شده است، همچنین در مبانی نظری آمده: به مجموعه صفات و توانمندی هایی که فرد کسب می کند شایستگی می گویند . البته تعریف دقیق شایستگی جای بحث و تأمل بیشتری دارد . آیا شایستگی کسب کردنی است؟ آیا شایستگی آن توانمندی است که فرد به دلیل داشتن مهارت صحیح، دانش  صحیح و نگرش درست، در زمان نیاز و بهنگام از خود بروز می دهد؟ آیا ما می توانیم مثلاً شجاعت را بگویم چیست؟ و اینکه همه به یک شکل و مفهوم از شجاعت تصوری مشترک داشته باشند و نشان دهند. به نظرم مقوله شایستگی پیامد یک آموزش صحیح است، پیامد رسیدن فرد به مرحله ای از تجمیع صفات که از خود بروز می دهد و کیفیات آن در افراد متفاوت و متنوع است.

اهداف  می خواهند ما را در مسیر شایستگی هایی که مقصود نهایی یک نظام تربیتی هستند قرار دهد لذا این اهداف وسیله ای برای شایستگی است، اهداف می خواهد به برنامه های ما نظام ببخشند بنابراین اینجا هدفند نه وسیله. لذا اهداف دوره های تحصیلی باید برای برنامه های درسی در حوزه های یادگیری، بخشی از اهداف آن حوزه را داشته باشند و برای نظام آموزشی وسیله ای برای هماهنگی و برای دانش آموز  تبدیل به یک عملکرد و فعالیتی تمرینی.

 بهره گیری از رویکرد شایستگی در تدوین برنامه درسی

در یک الگوی شایستگی محور؛ شایستگی های خاص و تکنولوژیکی عملکردهای مطلوب به صورت هدفهای رفتاری یا عملکردی و با شایستگی های صراحت یافته؛ فعالیت های یادگیری برای هر هدف طرح ریزی شده و عملکرد فراگیر به عنوان مبنایی جهت پیشروی مورد بررسی قرار میگیرد.چنین الگویی شامل فعالیت ها و اعمالی است که بوسیله دانش آموز یادگرفته و اجرا میشود.منتقدان میگویند اجرای آن برای دانش آموزان و معلمان بطور یکسان خسته کننده است و محدودیت زمانی نیز دارد ( سیلور و الکساندر 1374 ص 328 )

 نکته دوم :

هم پوششی منابع ما برای تدوین اهداف موجب عدم تفاوت میان زبان اهداف در نوشتن آن برای دوره های تحصیلی شده است. این اهداف دوره های تحصیلی نیستند که همانند نورافکنی برای حوزه های یادگیری عمل می کنند، بلکه اهداف دوره های تحصیلی بخشی یا یکی از منابع تدوین اهداف در یازده حوزه یادگیری هستند.  حال ما به روش استقرایی یا قیاسی اهداف را نوشتیم علیرغم تفاوت هایی که  دارند، اما ما به تکرار مکررات و دوباره گویی ساحت های تربیت رسیدیم، هر دو بی اهمیت هستند با این تفاوت که چهار برش دوره تحصیلی زدیم.اما اهداف دوره های تحصیلی می بایست به تفکیک آموزش عمومی (دوره اول ابتدایی+دوره دوم ابتدایی+دوره اول متوسطه) و دوره دوم متوسطه نوشته می شدند….

الف) اهداف قبل از دانشگاه صرفاً متأثر از کارکردهای نظام آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت رسمی و عمومی) نیست . کیفیت آدم هایی که قبل از دانشگاه  وجود دارند بخشی از پیامدهای اهداف  نظام آموزش و پرورش است. بنابراین چرا باید نظام آموزش و پرورش اهدافی را چینش کند که رسیدن به آن صرفاً در گرو مسئولیت و دایره اختیار او نیست؟

ب) مهندسی معکوس برای نوشتن اهداف دوره های تحصیلی به این معناست که نهایت و محصول این نظام (که قابل رویت است) را به خوبی تجزیه و تحلیل کنیم، اجزای آن شناسایی شده تا چگونگی رسیدن به این مرحله کشف شود و این چگونگی ها، سرمشق و الگویی باشند تا اهداف یک برنامه آموزشی و تربیتی را ترسیم کنیم. اینکه ما در جغرافیای آموزش و پرورش و در ذهن خود آن محصول نهایی را تصور کنیم و یا الگوهای تاریخی را از تاریخ بِکنیم تا از طریق کشف چگونگی های آن، اهداف دوره های تحصیلی را استخراج کنیم، اگر به عامل های زمان و مکان (موقعیت) توجه نشود فاجعه خواهد بود آنوقت ما هم امیل دیگری را تصور کرده ایم. از طرفی اهداف آموزش و پرورش خلق می شوند آنهم بصورت تکوینی.

ج) آرمان گرایی برای نظام تربیت است نه نظام آموزشی، به ویژه این که نظام آموزشی بر شایستگی ها تأکید می کند لذا اهداف دوره های تحصیلی نمی توانند بصورت پیامد باشند .

د) تمامی خروجی  نظام آموزش و پرورش وارد دانشگاه نمی شوند، اصلاً آموزش و پرورش چنین رسالتی را ندارد یا اگر هم دارد بخشی از رسالت اوست. بنابراین اهدافی می بایست نشانه گیری شوند که کارکردهای های نظام آموزشی را می رساند .  بدین منظور در سند تحول « داشتن مهارت کسب حلال برای امرار معاش» آمده است.

ه)در سند برنامه درسی ملی چهار منبع برای تدوین اهداف حوزه های تربیت و یادگیری ذکر شده؛ علیرغم هم پوشانی دو منبع اول، ولی تفکیک شده اند بنابراین ما باید اهداف دوره های تحصیلی را به گونه ای تدوین کنیم که در شایستگی های پایه مغفول مانده یا کمتر به آن توجه شده . لذا منبع هدف نویسی برای دوره های تحصیلی مبانی نظری سند تحول بنیادین ذکر شده؛ نه با ترکیبی از شایستگی های پایه در سند برنامه درسی ملی.

بنابراین اهداف دوره های تحصیلی آن بخش از اهداف تربیت هستند که با توجه به تعریف و کارکرد هر دوره تحصیلی و بر اساس شایستگی های که مد نظر است حد می خورند، در واقع در پایان دوره متوسطه دوم دانش آموزان می بایست به دسته ای از شایستگی ها برسند که  ممکن است بخشی از آن شایستگی های لازم برای ادامه تحصیل در دانشگاه باشد، نه همه آن.

تأملی دیگر

«اهداف ساحت ها به تفکیک دوره های تحصیلی» این عبارت یعنی چه؟ آیا منظور این است که ما برای تعیین اهداف دوره های تحصیلی ساحت های تربیت را با شاخص یا معیار دوره تحصیلی حد می زنیم، یعنی با توجه به مخاطب مان در دوره تحصیلی از این ساحت برش می زنیم .

 ساحت به زمینی گفته می شود که سقف ندارد، به تعبیری امتداد آن به آسمان هاست و قطعاً تعمدی بر استفاده از این کلمه برای دسته بندی و برای تبیین شئون مختلف حیات طیبه بوده است و این آرمانگرایی و الهی بودن از ویژگی های آموزش و پرورش ایده ال گراست. در واقع مبانی سند تحول به خوبی پله های رسیدن به حیات طیبه نهایی را ترسیم کرده اند، آنچه که در زمین رخ می دهد مراتبی از حیات طیبه است. در واقع ساحت ها خطوط را ترسیم کرده اند ما فقط می بایست نقطه گذاری کنیم.این نقطه گذاری باعث می شود که زمین ما سقف داشته باشد.

برخی از راهکارها در سند تحول تکالیفی مشخص برای دوره های تحصیلی تعیین کرده اند مانند راهکار3-1 یا  5-4 که می بایست به آنها توجه کرد.

تمرکز این اهداف بیشتر بر شناسایی، درک و شناخت است که باید مراقب بود که دوباره خطای گذشته تکرار نشود که باز بر حیطه شناختی تأکید شود.

به نظرم  زبان این اهداف با ساحت ها مشترک شده است، اهداف دوره های تحصیلی صرفاً برای سازمان پژوهش نیست بلکه اولیا و معلمان هم می خواهند به فهم مشترکی برسند به نظرم زبان این اهداف پیچیده، مبهم و نامأنوس برای مخاطب بیرونی است. مخاطب ساحت ها برنامه ریزان و مولفان هستند اما مخاطب اهداف صرفاً برنامه ریزان و مولفان نیستند.

حال باید پرسش های دیگری مطرح کرد، آنچه در اردیبهشت 1397 تصویب شده است «اهداف دوره های تحصیلی نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی » است که در شش ساحت با چهار طبقه و ساکنان هر طبقه ی آن دانش آموزان بر اساس دوره های تحصیلی یا همان نظام آموزشی سه سه سه سه (دوره اول ابتدایی، دوره دوم ابتدایی، دوره اول متوسطه و دوره دوم متوسطه) است:

آیا اهداف مصوب همان اهداف نظام آموزشی خواهد بود؟

حوزه های تربیت و یادگیری که عهده دار ترسیم مرزهای محتوا، روش ها، فرآیند ها و همچنین عناصر یادگیری هستند نمی بایست هدف هایی داشته باشند؟

آنچه که در بیانیه حوزه های تربیت و یادگیری آمده آیا با اهداف مصوب(1397) در یک مسیر بوده و برای برنامه ریزان و معلمان دوگانگی ایجاد نمی کند؟

آیا قوانین و مقررات آموزشی و تحصیلی موجود بر کاهش سطح کیفی و پیامدهای مثبتی که از اهداف مصوب داریم تأثیر نمی گذارند؟ آیا بر اساس این اهداف مصوب، قوانین اداری، مالی، اجرایی و آموزشی تغییر کردند تا در خدمت تحقق این اهداف باشند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *